تیکه یِ جونم؛امروز برات...
تیکهیِ جونم؛امروز برات از اون پیرهن چهارخونه های مشکی آبی گرفتم،از همونا که تو مغازه با هم سر اینکه کی آخر بخرتش بحث میکردیم،هنوزم میدونی حاضر نمیشم داشته هام مثل کسی یا برای کسی باشه که؛نه؟
داشتم تو خیابون راه میرفتم،یهو گفتم عه اینجارو،شهربازی داره،تا خواستم لوکیشن سیو کنم که بعدا با هم خاطره سازی کنیم دیدم ای دل غافل،نیستی چرا،چرا شمارتو پاک کردم،چرا هیچ اثری از آثارت تو گوشیم نیست'
یکی داشت از کنارم رد میشد،نمیدونم یهو چی دید تو وجودم،انگار دلش برام سوخت،گفت خانوم خوبی؟
دلم میخواست بشونمش جلوم،بگم نه خوب نیستم،بیا برات تعریف کنم چیشده،بیا بهت بگم چه مرگمه،تو فقط بشین گوش کن،برو،برو و همه چیو از یاد ببر،فقط بشنو و برو،قضاوت نکن،
خلاصه نمیدونم،آره من باختم،نتونستم فراموشت کنم،ولی هر کی میبازه الزاما نباید شخصیتشم خورد بشه
پس میشینم سر جام،زل میزنم به گلای نرگس،از خدا میخوام <کاش بشه وقتی که داری ور میری با گوشی دستت بره رو اسمم،کاش بشه آخر قصه برسه یه جایی که بگم دیدی تونستم؟>
داشتم تو خیابون راه میرفتم،یهو گفتم عه اینجارو،شهربازی داره،تا خواستم لوکیشن سیو کنم که بعدا با هم خاطره سازی کنیم دیدم ای دل غافل،نیستی چرا،چرا شمارتو پاک کردم،چرا هیچ اثری از آثارت تو گوشیم نیست'
یکی داشت از کنارم رد میشد،نمیدونم یهو چی دید تو وجودم،انگار دلش برام سوخت،گفت خانوم خوبی؟
دلم میخواست بشونمش جلوم،بگم نه خوب نیستم،بیا برات تعریف کنم چیشده،بیا بهت بگم چه مرگمه،تو فقط بشین گوش کن،برو،برو و همه چیو از یاد ببر،فقط بشنو و برو،قضاوت نکن،
خلاصه نمیدونم،آره من باختم،نتونستم فراموشت کنم،ولی هر کی میبازه الزاما نباید شخصیتشم خورد بشه
پس میشینم سر جام،زل میزنم به گلای نرگس،از خدا میخوام <کاش بشه وقتی که داری ور میری با گوشی دستت بره رو اسمم،کاش بشه آخر قصه برسه یه جایی که بگم دیدی تونستم؟>
۲۷.۱k
۰۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.