هعی

هعی
چی بگم دیگه....
از نظر تو من دیگه هیچ اهمیتی ندارم و تموم شدم...!!:)
باش.....
ولی تو برا من هیچ وقت تموم نمیشی و همیشه مال توعم و خواهم بود، چه بخوای چه نخوای......
خب؟؟:)
من دروغ گفتم..!!
چون با دروغ بزرگ شدم....
هه چیزی نیست اثرات خانواده که ن اثرات زندانی بودن و بازجویی شدن زیاده....!!
از دیروز فقط دارم خودمو لعنت میکنم
چون بدتر تشنت شدم لامصب
ولی خب ...
مگه برا تو مهمه ؟؟؟:) ن
خلاصه که .....
خلاصه که .....
هیچی همین دیگه
خدافز :)
دیدگاه ها (۲)

ببخشید بابت اینکه من وجود داشتم و به وجود اومدم:(باغبان برات...

سمتم گفتش اینجا چیکار می‌کنی گفتم بریم خونه بیمارستان رو نمی...

یعنی نمیشه دوباره به اون روز ها برگردیم?

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط