Psycho killerقاتل روانی

Psycho killer(قاتل روانی)

Part 49

جیمین ماشین جلوی در عمارت نگه داشت و ات به همراه جیمین از ماشین پیاده شدن به داخل عمارت رفتن همه جای عمارت ساکت بود البته طبیعیم بود نصف شب بود و معلومه که کسی این وقت شب بیدار نمی موند

جیمین کمی تشنه اش شده بود پس به سمت اشپزخونه رفت تا کمی اب بنوشد بعد از نوشیدن اب ، کمی هم برای ات در لیوان اب ریخت بر روی جزیره اشپزخونه گذاشت

ات همونطور که بر روی صندلی کنار جزیره نشسته بود نگاهی به لیوان اب انداخت خیلی تشنه اش بود پس سریع لیوان برداشت و بلافاصله نوشید همین حرکتش باعث شد کمی از اب بر روی چونه اش و لباسش بریزد

جیمین همینطور که کنار ات ایستاده بود به جزیره تکیه داده بود با دیدن این صحنه کمی به صورت ات نزدیک شد دستاش به سمت چونه ات برد و پاکش کرد و گفت

جیمین : عشقم اروم باش من که هنوز کاری نکردم

ات که منظور جیمین کاملا متوجه شده بود سرش پایین انداخت چون مطمئن بود که خجالت کشیده و گونه هایش به شدت سرخ شده بود

جیمین خنده ارومی کرد و با دستاش صورت ات بالا اورد و پرعط*ش بهش گفت

جیمین : ات میتونم ........

ات نگاهی به چهره جیمین انداخت که با مظلوم ترین حالت این حرفشو بیان می کرد از شدت کیوتیش نتونست طاقت بیاره ..... خودشم دلش میخواست پس این سری خودش پیش قدم شد ل*ب هاش و به ل*بای جیمین رسوند و بو*سه طولانی اغاز کرد

جیمین به ارومی دستاش زیر پاهای ات برد و بلندش کرد بر روی جزیره گذاشت سپس ل*باشو از ل*بای ات جدا کرد و همونطور که نفس نفس میزد به ارومی گفت

جیمین : مطمئنی ؟؟

ات با نفس های بریده بریده اروم سرشو به نشانه اره تکون داد همینکارش باعث شد جیمین دوباره به ل*ب هاش حمله ور شود و م*ک های اروم و عمیق میزد سپس بدن ات به خودش فشرد و دستاش دور گردنش حلقه کرد و ات هم پاهاش دور کمر جیمین حلقه کرد به سمت اتاق رفتند

......................... چهار ماه بعد ..................................

ات همونطور که داخل باغ پشت عمارت بر روی صندلی اش نشسته بود به اسمان نگاه می کرد با خودش اروم زمزمه می کرد پس کجاست ..... کی میاد
با شنیدن صدای خدمتکار که می گفت

خ : خانم هوا سرده بهتر بیاید داخل وگرنه سرما میخورید

از روی صندلیش بلند شد و دستی بر روی شکمش که کمی برجسته شده بود کشید و اروم زمزمه کرد

ات : کوچولوم نترس با بابایی حرف زدم بزودی میاد دیدنمون ........ سپس به داخل عمارت رفت

سه ماهی بود که متوجه بارداریش شده بود اما جیمین خونه نبود پس تصمیم گرفته بود سوپرایزش کنه

جیمین تو این 4 ماه قاتل والدینش به کمک برادرش جیهون پیدا کرده بود بلاخره بعد از سالیان طولانی انتظار می تونست انتقامش بگیره البته خیلی هارو کشته بود اما اصل کاری کسی که این ماجراهارو مدیریت می کرد همیشه از دستش فرار می کرد
دیدگاه ها (۰)

Psycho killer(قاتل روانی)Part 50 Last partهمونطور که به یاد ...

سناریو وقتی مریض شدی اونا به عنوان برادر مراقبتن نامجون : بع...

Psycho killer(قاتل روانی)Part 48سپس هردو دست تو دست هم راهی ...

Psycho killer(قاتل روانی)Part 47بعد از نگاهی به ایینه اتاقش ...

نام فیک: عشق مخفیPart: 33ویو ات*به ی خدمتکار گفتم ی پتو بیار...

( چرا من؟)بخشش یا نفرت ات بین دوراهی سختی گیر کرده زندگیش خا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط