نام فیک عشقنفرت

نام فیک: عشق/نفرت
Part: 10
هایجین به اتاق نگاه کرد و با خودش گفت:یعنی تمام این کتاب ها رو خونده یا فقط خریدتشون؟به تهیونگ نگاه کرد و دفترش رو از توی کیفش و خودکارش رو هم دراورد و گذاشت روی میز و به تهیونگ دوباره نگاه کرد.تهیونگ شروع کرد به ادامه دادن داستان.
.....
چند روزی گذشته بود و مارا که میدونست حامله ست و نمیخواست چیزی بگه غذا کم میخورد توی تنهاییش غذا میخورد که اگرم به بوی غذایی هم حساس هست و بالا میاره تنها باشه و کسی متوجه نشه.تا اینکه دیگه خالش این موضوع رو به تهیونگ گفت و قرار شد تهیونگ ی روز نره بیرون و وایسته توی خونه و ببینه مارا چیکار میکنه نکنه قرص خورده یا داره نقشه ی فرار میکشه و...
تهیونگ اونروز نرفت شرکت وقتی از خواب بیدار شد رفت پایین که مارا فکر کنه تهیونگ رفته. تهیونگ رفت پایین و صبحونشو که داشت میخورد مارا بیبی چکی که گرفته بود وقتی رفته بود پیش دوستش یونا برد توی دستشویی..اره حامله بود خب حالا باید چیکار میکرد؟
یاد حرفش به یونا افتاد...

فلش بک به سه روز پیش
یونا خوب به حرفام گوش بده ببین چی میگم
&باشه
+تهیونگ برای من شرط و شروط گذاشته برای ازدواج و...و حتی نمیزاره قرص بخورم و گفته باید براش بچه بیارم و حتما بعدشم منو از بچه جدا میکنه و بعدم معلوم نیست من رو از خونه بندازه بیرون یا نه یا به عنوان خدمتکارش بگیره خودت هم خوب میدونی که چقدر تهیونگ از من متنفره
&خب الان چیکار باید بکنیم؟
+من مقداری پول توی حسابم دارم که کسی ازش جز من و تو که الان فهمیدی خبر نداره به اندازه ای دارم که بتونم فرار کنم و ی خونه و وسیله و اینا بخرم بعدشم ی کار پیدا میکنم
&مقدمات فرارت رو من میچینم خودت میدونی که یوجین توی امریکاست و داره درس میخونه و فکر نکنم تهیونگ از این خبر داشته باشه. اونجا بهت کمک میکنه نگران نباش
+مرسی



ᰔᩚامیدوارم خوشتون بیادᰔᩚ

لایک: ۳۳
کامنت: ۲۷
دیدگاه ها (۳)

نام فیک: عشق/نفرتPart: 9~فردا~تهیونگ ادرس خونش رو برای هایجی...

فیک نویسهپیجش عالیهحمایتش کنیدhttps://wisgoon.com/jimin743

نام فیک: عشق/نفرتPart: 4روز عروسیشون فرا رسید. کلی مهمون دعو...

نام فیک: عشق/نفرتPart: 6چند روزی گذشت..تهیونگ که شرکت رو بدس...

نام فیک: عشق/نفرتPart: 7رسید شرکت. ماشین رو پارک کرد و از ما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط