فیکگودال
فیک:گودال
part⁵⁰
با چهره ای رنگ پریده نزدیک پسرا شد و کنارشون نشست
پسرا با دیدن چهره ای آشفته دختر گیج و منگ بهش خیره شدن
" چیشده؟ چرا این ریختی؟ "jin
" چی؟ "a.t
" چرا رنگت پریده؟ "V
" رنگم؟ "a.t
دستش روی صورتش گذاشت و لبخند پراسترسی زد
"عا چیزی نیست "a.t
" مطمعنی؟ "jimin
" اره بابا خوبم، فقط توی دستشویی خوردم زمین برای همین اینطوریم "a.t
" مطمعنی فقط خوردی زمین؟ "V
" اره دروغم کجا بوده "a.t
╞╟╚╔╩╦ ╠═ ╬╧╨╤
صدای موسیقی بلند شد
همه بلند شدند و به وسط مجلس رفتن
جین از روی مبل بلند شد
" خیلی خب بریم یکی پیدا کنیم "jin
جیمین هم بلند شد
"من که میخوام برم پیش اون، بای بای رفقا "jimin
جین و جیمین از پسرا دور شدند
دختر انگشتانش بین هم قفل کرده بود و با استرس به اطراف نگاه میکرد که دستی سمتش دراز شد
به فرد نگاه کرد با جئون روبهرو شد
با تعجب بهش خیره شد
" چیه؟ "a.t
" خانم اجازه میدن باهم برقصیم یا نه! "jk
" چی؟ "a.t
" باید یه بار دیگه بگم؟ "jk
" نه نه فهمیدم، فقط برام عجیبه که تو اینو بهم گفتی "a.t
" اگه از شُک بیرون آمدید افتخار رقص میدید! "jk
" باشه "a.t
قفل دستاشو باز کرد و بین دستان گرم جئون قرار داد
تهیونگ با تعجب به رفتنشون نگاه میکرد
" اینا کی باهم دیگه اینقدر جور شدند؟ "V
سرگرم رقص بودند
جئون تمام حواسش به دختر بود و دختر با دلهره به اطراف نگاه میکرد
" بگو ببینم "jk
نگاهشو به جئون داد
" چیو؟ "a.t
" چیشده که اینقدر استرس داری؟ "jk
" استرس دارم؟ خخخ نه بابا اشتباه فهمیدی "a.t
" با اون دلیل مسخره ات تونستی اونا رو خر کنی نه منو، پس بهم بگو چیشده که اینقدر استرس داری؟ "jk
" چیزی نشده "a.t
" تاحالا شده چیزی بهم بگی و برم به بقیه بگم؟ "jk
" اعم..نه "a.t
" پس بهم بگو، چیشده؟ "jk
" چان اینجاس، وقتی از دستشویی امدم بیرون دیدمش، بردم طبقه بالا و شما رو بهم نشون داد "a.t
" اون حرومزاده بهت چی گفت؟ "jk
" با جون شما تهدیدم کرد، گفت اگه کاری که میخواد انجام ندم جونتون تو خطره "a.t
" ازت چی خواست؟ "jk
" ازم خواست الماسی که پیش تهیونگه بهش بدم، این جشن الکیه همه آمدند اینجا که قمار کنند، چرا بهم نگفتید؟ "a.t
part⁵⁰
با چهره ای رنگ پریده نزدیک پسرا شد و کنارشون نشست
پسرا با دیدن چهره ای آشفته دختر گیج و منگ بهش خیره شدن
" چیشده؟ چرا این ریختی؟ "jin
" چی؟ "a.t
" چرا رنگت پریده؟ "V
" رنگم؟ "a.t
دستش روی صورتش گذاشت و لبخند پراسترسی زد
"عا چیزی نیست "a.t
" مطمعنی؟ "jimin
" اره بابا خوبم، فقط توی دستشویی خوردم زمین برای همین اینطوریم "a.t
" مطمعنی فقط خوردی زمین؟ "V
" اره دروغم کجا بوده "a.t
╞╟╚╔╩╦ ╠═ ╬╧╨╤
صدای موسیقی بلند شد
همه بلند شدند و به وسط مجلس رفتن
جین از روی مبل بلند شد
" خیلی خب بریم یکی پیدا کنیم "jin
جیمین هم بلند شد
"من که میخوام برم پیش اون، بای بای رفقا "jimin
جین و جیمین از پسرا دور شدند
دختر انگشتانش بین هم قفل کرده بود و با استرس به اطراف نگاه میکرد که دستی سمتش دراز شد
به فرد نگاه کرد با جئون روبهرو شد
با تعجب بهش خیره شد
" چیه؟ "a.t
" خانم اجازه میدن باهم برقصیم یا نه! "jk
" چی؟ "a.t
" باید یه بار دیگه بگم؟ "jk
" نه نه فهمیدم، فقط برام عجیبه که تو اینو بهم گفتی "a.t
" اگه از شُک بیرون آمدید افتخار رقص میدید! "jk
" باشه "a.t
قفل دستاشو باز کرد و بین دستان گرم جئون قرار داد
تهیونگ با تعجب به رفتنشون نگاه میکرد
" اینا کی باهم دیگه اینقدر جور شدند؟ "V
سرگرم رقص بودند
جئون تمام حواسش به دختر بود و دختر با دلهره به اطراف نگاه میکرد
" بگو ببینم "jk
نگاهشو به جئون داد
" چیو؟ "a.t
" چیشده که اینقدر استرس داری؟ "jk
" استرس دارم؟ خخخ نه بابا اشتباه فهمیدی "a.t
" با اون دلیل مسخره ات تونستی اونا رو خر کنی نه منو، پس بهم بگو چیشده که اینقدر استرس داری؟ "jk
" چیزی نشده "a.t
" تاحالا شده چیزی بهم بگی و برم به بقیه بگم؟ "jk
" اعم..نه "a.t
" پس بهم بگو، چیشده؟ "jk
" چان اینجاس، وقتی از دستشویی امدم بیرون دیدمش، بردم طبقه بالا و شما رو بهم نشون داد "a.t
" اون حرومزاده بهت چی گفت؟ "jk
" با جون شما تهدیدم کرد، گفت اگه کاری که میخواد انجام ندم جونتون تو خطره "a.t
" ازت چی خواست؟ "jk
" ازم خواست الماسی که پیش تهیونگه بهش بدم، این جشن الکیه همه آمدند اینجا که قمار کنند، چرا بهم نگفتید؟ "a.t
- ۱۳.۳k
- ۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط