یک روز جهانی هم کاش بود، روز جهانی مبارزه با خشونت علیه م
یک روز جهانی هم کاش بود، روز جهانی مبارزه با خشونت علیه مردان ایرانی ...
مردان بی نوایی که از کودکی متهمند به بیمار جنسی بودن ، که هر رفتار ساده را باید بارها بررسی کنند پیش ازانجام ، از ترس تفسیرها و تعابیر ...
مردانی که معاصرند با نئونازیهای نسل کشی به نام فمینیست ایرانی / آریایی ...
از کارمند بی ادب و گستاخ بانک گرفته تا زنی که روی صندلی عقب نشسته و فکر میکند تمام فضا ارث پدرش است ، تا اهالی بیشعور و خودپسند سینما و تلویزیون ...
از زنان سراپا عیبی که بوی گند روحشان خفهات میکند و خود را منزه و مبرا میدانند ، تا زنان ساده دلی که از ترس مقابله با نرهای پلشت قبلی همه را یکجا به کوره ی آدم سوزی میاندازند ...
همین را بگیر و برو تا برسی به دردهای روح مرد ، مرد بی نوای ایرانی ...
نر و ماده ها که هیچ اما مرد ایرانی ،
زن ایرانی ، آدم ایرانی با خشونت مواجه است در همه ی عمر ...
گاهی ظالم است ، گاهی مظلوم و درد عظیم تریست که یاد نمیگیریم حکم کلی ندهیم ، از عبارات نجس و متعفنی مانند همه مردها ، همه زن ها ، مردها که ... ، زن ها که ... ، و .... استفاده نکنیم ...
که یاد نمیگیریم تجربه شخصی خود را تعمیم ندهیم .
که یاد نمیگیریم هر موجود زنده کتابی است یگانه ، بی همتا ...
قبیلهای شدهایم درنده خو ، با اختلالات هورمونی عقیدتی ...
آماده پرتاب بی دلیل و بی وقفه ی نیزههای زهرآلود کلام ، بی که کسی به یادمان بیاورد داریم به خودمان زخم می زنیم ، تنها به خودمان ...
و لعنت به هر ثانیه که کسی حضرت زن را بیازارد ...
ننگ بر هر لحظه ای که کسی حضرت حسرت یعنی مَرد را عذاب بدهد ...
چه واقعیت جاری مزخرفیست که یادمان رفته آدم حرمت دارد ...
مردان بی نوایی که از کودکی متهمند به بیمار جنسی بودن ، که هر رفتار ساده را باید بارها بررسی کنند پیش ازانجام ، از ترس تفسیرها و تعابیر ...
مردانی که معاصرند با نئونازیهای نسل کشی به نام فمینیست ایرانی / آریایی ...
از کارمند بی ادب و گستاخ بانک گرفته تا زنی که روی صندلی عقب نشسته و فکر میکند تمام فضا ارث پدرش است ، تا اهالی بیشعور و خودپسند سینما و تلویزیون ...
از زنان سراپا عیبی که بوی گند روحشان خفهات میکند و خود را منزه و مبرا میدانند ، تا زنان ساده دلی که از ترس مقابله با نرهای پلشت قبلی همه را یکجا به کوره ی آدم سوزی میاندازند ...
همین را بگیر و برو تا برسی به دردهای روح مرد ، مرد بی نوای ایرانی ...
نر و ماده ها که هیچ اما مرد ایرانی ،
زن ایرانی ، آدم ایرانی با خشونت مواجه است در همه ی عمر ...
گاهی ظالم است ، گاهی مظلوم و درد عظیم تریست که یاد نمیگیریم حکم کلی ندهیم ، از عبارات نجس و متعفنی مانند همه مردها ، همه زن ها ، مردها که ... ، زن ها که ... ، و .... استفاده نکنیم ...
که یاد نمیگیریم تجربه شخصی خود را تعمیم ندهیم .
که یاد نمیگیریم هر موجود زنده کتابی است یگانه ، بی همتا ...
قبیلهای شدهایم درنده خو ، با اختلالات هورمونی عقیدتی ...
آماده پرتاب بی دلیل و بی وقفه ی نیزههای زهرآلود کلام ، بی که کسی به یادمان بیاورد داریم به خودمان زخم می زنیم ، تنها به خودمان ...
و لعنت به هر ثانیه که کسی حضرت زن را بیازارد ...
ننگ بر هر لحظه ای که کسی حضرت حسرت یعنی مَرد را عذاب بدهد ...
چه واقعیت جاری مزخرفیست که یادمان رفته آدم حرمت دارد ...
۱۸.۱k
۰۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.