می خواهم از تو بنویسم
میخواهم از تو بنویسم
با نامت تکیهگاهی بسازم
برای پرچینهای شکسته
برای درخت گیلاس یخزده؛
از لبانت
که هلال ماه را شکل میدهند؛
از مژگانت
که به فریب، سیاه به نظر میرسند؛
میخواهم انگشتانم را
در میان گیسوانت برقصانم؛
برآمدگی گلویت را لمس نمایم
همان جایی که با نجوایی بیصدا
دل از لبانت فرمان نمیبرد؛
میخواهم نامت را بیامیزم
با ستارگان
با خون
تا درونت باشم
نه در کنارت؛
میخواهم ناپدید شوم
همچون قطرهای باران
که در دریای شب گمشده است...
پس کی سنتورت را کوک میکنی...
#عاشقانه
#خاصترین
با نامت تکیهگاهی بسازم
برای پرچینهای شکسته
برای درخت گیلاس یخزده؛
از لبانت
که هلال ماه را شکل میدهند؛
از مژگانت
که به فریب، سیاه به نظر میرسند؛
میخواهم انگشتانم را
در میان گیسوانت برقصانم؛
برآمدگی گلویت را لمس نمایم
همان جایی که با نجوایی بیصدا
دل از لبانت فرمان نمیبرد؛
میخواهم نامت را بیامیزم
با ستارگان
با خون
تا درونت باشم
نه در کنارت؛
میخواهم ناپدید شوم
همچون قطرهای باران
که در دریای شب گمشده است...
پس کی سنتورت را کوک میکنی...
#عاشقانه
#خاصترین
۵.۲k
۰۵ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.