شب
شب
لب پنجرهی اتاقم مینشینم
سراغ عطر تنت را
از نسیم شب میگیرم
با چشمهایی لبریز از انتظار
ماه را به تماشا مینشینم
تا مهتاب صورتت را تجسم کنم
به دنبال رد پایی از تو
کوچه به کوچهی خاطراتم را پای پیاده میدوم
خاطراتت را پیدا میکنم و سر میکشم
مست میشوم، مستِ مست
آنگاه قلم در دست میگیرم
واژهها را ردیف و قافیهها را کوک میکنم
چشمم را میبندم
و دست دیگرم را به لابلای گیسوانت میبرم
وَ به همراه قلم
به روی دفتر شعرم میرقصم
میرقصم و بغض میکنم
میرقصم و اشک میریزم
میرقصم و شعر میشوم...
#عاشقانه
#خاصترین
لب پنجرهی اتاقم مینشینم
سراغ عطر تنت را
از نسیم شب میگیرم
با چشمهایی لبریز از انتظار
ماه را به تماشا مینشینم
تا مهتاب صورتت را تجسم کنم
به دنبال رد پایی از تو
کوچه به کوچهی خاطراتم را پای پیاده میدوم
خاطراتت را پیدا میکنم و سر میکشم
مست میشوم، مستِ مست
آنگاه قلم در دست میگیرم
واژهها را ردیف و قافیهها را کوک میکنم
چشمم را میبندم
و دست دیگرم را به لابلای گیسوانت میبرم
وَ به همراه قلم
به روی دفتر شعرم میرقصم
میرقصم و بغض میکنم
میرقصم و اشک میریزم
میرقصم و شعر میشوم...
#عاشقانه
#خاصترین
۱۲.۶k
۱۴ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.