مدتهاست که خواب برمن حرام

مدتهاست که خواب برمن حرام
گشته وجسمم رو به تحلیل است،گاهی تابیش ازنیمی از هفته بیدارم تااینکه ازهوش میروم بی انکه کسی بداند یاببیند اما این بی هوشی هم بیشتراز ۲ساعت دوام نمیاورداین فقط بخش کوچکی از احوال منست ،شوخی نیست در دنیا تنهایکنفر برایت عزیز باشد وازآخرین دیدار گفتارت ۷سال گذشته باشد بی آنکه هیچ نام ونشانی ازو داشته باشی دست ودلت به هیچ کاری نرود وتنها کار تو انتظارکشیدنی باشد که همه تورا به سخره بگیرندحرفهایی بشنوی وچیزهایی ببینی که قلبت بدرد آید وندانی که باید بمیری یا بمانی انقدر دلتنگی هایت به درازا کشیده شده باشد که بهانه گیر و بی احساس شوی نمیدانی باید تحمل کنی وصبور باشی یا چشم ودل از دنیا بگیری ودر گوشه ای خلوت برای همیشه آرام بگیری ،بدقلق میشوی از بس احساست را به دروغ ارام کردی از بس دلت هواییش میشود وتو هیچ کاری نمیتوانی بکنی یکی محض رضای خدا وساطت کند تا دست از ازار خویش بردارم بخدا که من بیگناهم ،بیگناه ،بیگناه😔😔😔