فیک جونگکوک: تاته مائه
فیکجونگکوک: تاتهمائه
part²⁵
𝐨𝐧𝐞 𝐲𝐞𝐚𝐫 𝐥𝐚𝐭𝐞𝐫
یک سال شد
توی این یکسال اتفاقات خوبی برای دختر پسر قصهای ما افتاد
این دو نقش اصلی بهم رسیدن
عشق بیپایان خودشون بهم اعتراف کردن
عشقی که وسعتش از جهانیان هم بیشتر بود
عشقی که بی دلیل بی وجود آمد گفته شد
توی این یکسال رابطهای چندان خوبی نداشتن
رابطه شون مثل بقیهای زوجا نبود
میگن وقتی رابطهتت صمیمی تر میکنی دعوای بیشتری هم باهاش داری!
این درسته
دعوا داشتن
سر چیزای بیخود
جئون زیادی روش غیرت داشت
به کسای که به معشوقش نزدیک میشدن حسودی میکرد
حسودی پسر، حسودی معمولی نبود
زیادی خطرناک بود
دختر زیادی مراقب کاراش بود که یوقت جناب کوک حسودی نکنه دست به کاری بزنه
همتون فهمیدید که باهاشون چیکار میکرد، دیگه؟!
╞╟╚╔╩╦ ╠═ ╬╧╨╤
صدای فریادهاشون کل محیط پُر کرده بود
هر لحظه ضربههای شلاق صد برابر میکرد
دوستاش سعی داشتن جلوش بگیرن ولی اثری نداشت
حتی جرعت جلو رفتن هم نداشتن
" جونگکوک دست بردار "Taehyung
" هی نکن "Jimin
اهمیتی به حرفاشون نمیداد
کار خودشو میکرد
شلاق روی زمین پرت کرد
فَکش توی دستش گرفت، محکم فشار داد
" بار آخرت باشه به دخترم نزدیک میشی "jk
لقد محکمی نسیب صورتش کرد
نزدیک پسرا رفت
" غذا هیچی بهش نمیدید، همینطوری نگهش میدارید تا بمیره "jk
جرعت حتی یک کلمه حرفش زدن نداشتن
از عصبانیتش میترسیدن
از کوه آتشفشان فَوَران شده هم بدتر بود
سوار ماشین شد به سمت خونهای خودش روند
نزاشته بود دختر از خونش بره
ا.ت با استرس و ترس روی مبل نشسته بود ناخونهای دستش میخورد
با باز شدن در از جاش بلند شد نگاهشو به در داد
عصبانیت از چهرهاَش فَوران میکرد
عصبی سمتش قدَم برمیداشت
قدم های آورم ولی عصبی
با هر قدم آرومی که جئون به سمتش بر میداشت به عقب میرفت
لب باز کرد با صدای لرزون و ترس حرف زد
" ببخشید...ببخشید...من تقصیری نداشتم...نمیدونستم..اینطوری میشه....جونگکوک تروخدا نیا "a.t
نیشخند صدا داری زد
همونطوری که حرکت میکرد حرف زد
" عزیزم...تو که میدونی نباید با اعصاب مت بازی کنی "jk
" من..بهخدا...م..ن....اصلا نمیخواستم با اعصابت بازی کنم...اینطوری نیست "a.t
" دخترکوچولوم اشتباه بدی کردی "jk
صدای آروم و عصبی جئون در برابر صدای لرزون و ترس دختر زیادی وحشتناک بود
اینقدر عقب رفت که با مبل اسابت کرد
نزدیکش شد
دستش دور کمرش گذاشت یکی دیگه دستش روی صورتش
بوسهای به پیشونی دختر زد
" عشقم کار بدی کرده "jk
بوسهای عمیقی روی لبهای دختر گذاشت
همیشه وحشی بود ولی الان وحشیانه تر لب های دختر مک میزد
part²⁵
𝐨𝐧𝐞 𝐲𝐞𝐚𝐫 𝐥𝐚𝐭𝐞𝐫
یک سال شد
توی این یکسال اتفاقات خوبی برای دختر پسر قصهای ما افتاد
این دو نقش اصلی بهم رسیدن
عشق بیپایان خودشون بهم اعتراف کردن
عشقی که وسعتش از جهانیان هم بیشتر بود
عشقی که بی دلیل بی وجود آمد گفته شد
توی این یکسال رابطهای چندان خوبی نداشتن
رابطه شون مثل بقیهای زوجا نبود
میگن وقتی رابطهتت صمیمی تر میکنی دعوای بیشتری هم باهاش داری!
این درسته
دعوا داشتن
سر چیزای بیخود
جئون زیادی روش غیرت داشت
به کسای که به معشوقش نزدیک میشدن حسودی میکرد
حسودی پسر، حسودی معمولی نبود
زیادی خطرناک بود
دختر زیادی مراقب کاراش بود که یوقت جناب کوک حسودی نکنه دست به کاری بزنه
همتون فهمیدید که باهاشون چیکار میکرد، دیگه؟!
╞╟╚╔╩╦ ╠═ ╬╧╨╤
صدای فریادهاشون کل محیط پُر کرده بود
هر لحظه ضربههای شلاق صد برابر میکرد
دوستاش سعی داشتن جلوش بگیرن ولی اثری نداشت
حتی جرعت جلو رفتن هم نداشتن
" جونگکوک دست بردار "Taehyung
" هی نکن "Jimin
اهمیتی به حرفاشون نمیداد
کار خودشو میکرد
شلاق روی زمین پرت کرد
فَکش توی دستش گرفت، محکم فشار داد
" بار آخرت باشه به دخترم نزدیک میشی "jk
لقد محکمی نسیب صورتش کرد
نزدیک پسرا رفت
" غذا هیچی بهش نمیدید، همینطوری نگهش میدارید تا بمیره "jk
جرعت حتی یک کلمه حرفش زدن نداشتن
از عصبانیتش میترسیدن
از کوه آتشفشان فَوَران شده هم بدتر بود
سوار ماشین شد به سمت خونهای خودش روند
نزاشته بود دختر از خونش بره
ا.ت با استرس و ترس روی مبل نشسته بود ناخونهای دستش میخورد
با باز شدن در از جاش بلند شد نگاهشو به در داد
عصبانیت از چهرهاَش فَوران میکرد
عصبی سمتش قدَم برمیداشت
قدم های آورم ولی عصبی
با هر قدم آرومی که جئون به سمتش بر میداشت به عقب میرفت
لب باز کرد با صدای لرزون و ترس حرف زد
" ببخشید...ببخشید...من تقصیری نداشتم...نمیدونستم..اینطوری میشه....جونگکوک تروخدا نیا "a.t
نیشخند صدا داری زد
همونطوری که حرکت میکرد حرف زد
" عزیزم...تو که میدونی نباید با اعصاب مت بازی کنی "jk
" من..بهخدا...م..ن....اصلا نمیخواستم با اعصابت بازی کنم...اینطوری نیست "a.t
" دخترکوچولوم اشتباه بدی کردی "jk
صدای آروم و عصبی جئون در برابر صدای لرزون و ترس دختر زیادی وحشتناک بود
اینقدر عقب رفت که با مبل اسابت کرد
نزدیکش شد
دستش دور کمرش گذاشت یکی دیگه دستش روی صورتش
بوسهای به پیشونی دختر زد
" عشقم کار بدی کرده "jk
بوسهای عمیقی روی لبهای دختر گذاشت
همیشه وحشی بود ولی الان وحشیانه تر لب های دختر مک میزد
۱۰.۶k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.