خوشقلبمن

#𝐏𝐀𝐑𝐓:8
#خوش_قلب_من✨🪐
#لئو
زنگ زدم بچه ها شب میان
ارسلان: اکی
لئو: دیانا صبحانه میخوری بیا
دیانا: اکی الان میام
دیانا امد صبحانه خوردیم بعد دیانا با ارسلان جمع کردن
رضا: میگم گوشیت شارژ شد برو بیار گوشیم شارژ نداره
ارسلان: چرا خودت خونتون گوشی تو شارژ نمیکنی
رضا: یادم رفت برو بیار
ارسلان: خو الان میارم
رضا: دیانا
دیانا: چته
رضا: میگم گوشیت کجاست
دیانا: مردکه وحشی برداشته
رضا: اها
ارسلان: بگیر
رضا: چیرو بگیرم
ارسلان: اسکل مگه گوشیت شارژ نداره
رضا: چرا بده شارژ
ارسلان: بگیر
رضا: میگم دیانا دوست داری
دیانا: اره دارم برای چی
رضا: دوست صمیمی
دیانا: اره
رضا: زنگ بزن بگو بیان اینجا
دیانا: خب برای چی
رضا: تو تنها دختری بچه ها قراره بیان البته بعضی هاشون رل ندارن بقیه با رلشونن بعد اونا تنهان
دیانا: فقط الان دوستای منو گیر آوردی
رضا: زنگ بزن بابا
دیانا: خب گوشیت بده
رضا: تو شارژه صبر کن یه لحظه
رضا: ارسلان
ارسلان: چیه
رضا: گوشی قدیمیت میدی
ارسلان: برای چی
رضا: برو بیار یه سیمکارت هم بیار
ارسلان: سیم کارت از کجا برات بیارم
رضا: بیا تو جیبم بردار تو انقدر سیمکارت داشتی گمشو برو بیار
ارسلان: خب الان میارم
(پارت بعدی فردا🪐✨)
پارت یهویی تا فردا شب بخیر🌚🖤
دیدگاه ها (۴)

بچه ها سرما خوردم نتونستم پارت بزارم ببخشید

امشب پارت داریم بعد از سال ها اگه امشب نشد حتما صبح میزارم م...

رمان بغلی من پارت۱۳۱و۱۳۲و۱۳۳و۱۳۴دیانا: تا نیم ساعت داشتیم با...

رمان بغلی من پارت۱۳۶و۱۳۷و۱۳۸و۱۳۹دیانا: ارسلان اون بچه فقط پن...

رمان بغلی من پارت ۱۲۱و۱۲۲و۱۲۳ارسلان: محکم گوشه ای از ل*شو بو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط