تا هستم، آشنا! تو نگویی که کیستم؟!
تا هستم، آشنا! تو نگویی که کیستم؟!
روزی به دیدنم تو بیایی که نیستم؟!
از بعد مرگ من، تو بگویی"چه حیف شد!"
حالا که نیستم، شدی آگه که کیستم؟!
دوران زندگیَم نگرفتی سراغ من!
اینک سراغ وقت من آیی که نیستم؟!
اکنون که خفته ام به تن اینجا بزیر خاک
دیگر مرو به خانه! که من خانه نیستم!!
محتاج خیر و دعایم و مهمان بَرزَخَش
چون "آشنای" اُویَم و "بیگانه" نیستم!!
بعد از وفات، خود بنگر خانه ام کجاست!
حالا مُجازِ گفتنِ آن خانه نیستم!
روزی به دیدنم تو بیایی که نیستم؟!
از بعد مرگ من، تو بگویی"چه حیف شد!"
حالا که نیستم، شدی آگه که کیستم؟!
دوران زندگیَم نگرفتی سراغ من!
اینک سراغ وقت من آیی که نیستم؟!
اکنون که خفته ام به تن اینجا بزیر خاک
دیگر مرو به خانه! که من خانه نیستم!!
محتاج خیر و دعایم و مهمان بَرزَخَش
چون "آشنای" اُویَم و "بیگانه" نیستم!!
بعد از وفات، خود بنگر خانه ام کجاست!
حالا مُجازِ گفتنِ آن خانه نیستم!
۴.۷k
۱۲ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.