بعد از تو
بعد از تو
دیگر دست هایم توان نداشت
به روی لبی کشیده شود تا رژی را پاک کند
بعد از تو
دیگر زبانم توان نداشت
به کسی بگوید دیوانه لب هایت را چنین شیرین نکن
بعد از تو
دیگر چشم هایم جان نداشت
به روی دلبریِ کسی چپ چپ نگاه کند تا حرمت نگاه دارد
بعد از تو
من دیگر توان نداشت
خودش را نصیحت کند تا عشق را پیگری کند
بعد از تو
دیگر نشد به نرفتن کسی اصرار کند
بعد از تو،
بعد از تو من مُرد
اما نفس کشیدن را مجبور شد...
دیگر دست هایم توان نداشت
به روی لبی کشیده شود تا رژی را پاک کند
بعد از تو
دیگر زبانم توان نداشت
به کسی بگوید دیوانه لب هایت را چنین شیرین نکن
بعد از تو
دیگر چشم هایم جان نداشت
به روی دلبریِ کسی چپ چپ نگاه کند تا حرمت نگاه دارد
بعد از تو
من دیگر توان نداشت
خودش را نصیحت کند تا عشق را پیگری کند
بعد از تو
دیگر نشد به نرفتن کسی اصرار کند
بعد از تو،
بعد از تو من مُرد
اما نفس کشیدن را مجبور شد...
۱۳.۴k
۱۹ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.