گفت زندگی مثه نخ کردن سوزنه

گفت : زندگی مثه نخ کردن سوزنه!
یه وقتایی بلد نیستی چیزیو بدوزی،
ولی چشات انقد خوب کار میکنه
که همون بار اول سوزن رو نخ میکنی،
اما هر چی پخته تر میشی،
هر چی بیشتر یاد میگیری چجوری بدوزی، چجوری پینه بزنی،چجوری زندگی کنی،
تازه اون وقت چشات دیگه سو ندارن.
گفتم : خب یعنی نمیشه یه وقتی
برسه که هم بلد باشی بدوزی،
هم چشات اونقد سو داشته باشن
که سوزن رو نخ کنی؟
گفت: چرا، میشه، خوبم میشه
اما زندگی همیشه یه چیزیش کمه.
گفتم چطور مگه؟
گفت : آخه مشکل اینجاست،
وقتی که هم بلدی بدوزی،
هم چشات سو داره،
تازه اون موقع میفهمی
نه نخ داری، نه سوزن ...
دیدگاه ها (۳۴)

.با وجود همه ی حال بدیای دنیا گاهی بعضیا میشن دوستت،میشن یار...

پاییز که می‌شود؛ حواستان به آدم‌های زندگیِ‌تان باشد... کمی ب...

وقتے داشتم روزهاے سختم را بدون یاریِ آدم‌ها پشت‌سر می‌گذاشتم...

#پاییز فصلِ رنگهای پرشور است،فصلِ برگهایی که چون شعله‌ های ک...

گفت : زندگی مثه نخ کردن سوزنه!یه وقتایی بلد نیستی چیزیو بدوز...

گفت : زندگی مثه نخ کردن سوزنهیه وقتایی بلد نیستی چیزی رو بدو...

چه قشنگـ میگه ....عشق بلدی میخواد ....بلد شدن عشق مثل خوندن ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط