سلاممممی مجدد من اومدم با پارتی از اوبانای ژونننن
سلاممممی مجدد من اومدم با پارتی از اوبانای ژونننن
( هشدارررر:این پارت داری کمی هنتای میباشد علاقه ندارید نخونید و لطفا گزارش نکنید مرسیییییی )
با صدای مرد به خودش اومد
: داری اشتباه میزنی !
اروم سمت ا/ت اومد و شونه هاش رو آرام در دستان خود قرار داد و ادامه داد
: شونه هات باید رها باشه !
اینطور میخوای سوگوکوی من باشی هوم؟؟
ا/ت ناراحت از حرکات اشتباهش و خوشحال از اینکه ایگورو اوبانای معلمشه زیر لب پاسخ داد:
ا/ت : معذرت......میخوام
و مجدد شروع به تمرین کرد .
براش عجیب بود که هاشیرای مار معروف به سرد ترین فرد سپاه شیطان کش و هاشیرا ها ( از خودم درمیارمااا
جدی نگیرین😂)
این کار ها و رفتار، لحن گفتار براش گُنگ بود
با اینکه ۳ ماه از تعلیم زیر دست هاشیرای مار گذشته باز هم عادت نکرده بود.
موهای ابریشمی دختر دور تا دور صورت سپید رنگش رو پوشش میداد یا بهتر بگم زیبایی می بخشید و میان اون همه خط ابریشمی قهوهای رنگ دوچشم عسلی زیبا و براق اون رو بی نقص میکرد حداقل برای اون مرد!.
خیلی تمرین کرده بود. کم کم داشت از پا در میومد. خیس از عرق و قرمز اما هنوز زیبا بود!
اوبانای : اینقدر به خودت سخت نگیر!
ا/ت : نه....مشکلی...نیست!
چند دقیقه گذشت و نگاه های سنگین کسی را روی خودش احساس کرد
برگشت
خب خب خب منتظر چی هستی کلک عکستو بگیرم نشون بابات بدم که میای چیا میخونی ؟؟
خب شوخی کافیه میدونم کمه ولی امیدوارم خوشتون اومده باشه بقیش رو فردا میزام
( هشدارررر:این پارت داری کمی هنتای میباشد علاقه ندارید نخونید و لطفا گزارش نکنید مرسیییییی )
با صدای مرد به خودش اومد
: داری اشتباه میزنی !
اروم سمت ا/ت اومد و شونه هاش رو آرام در دستان خود قرار داد و ادامه داد
: شونه هات باید رها باشه !
اینطور میخوای سوگوکوی من باشی هوم؟؟
ا/ت ناراحت از حرکات اشتباهش و خوشحال از اینکه ایگورو اوبانای معلمشه زیر لب پاسخ داد:
ا/ت : معذرت......میخوام
و مجدد شروع به تمرین کرد .
براش عجیب بود که هاشیرای مار معروف به سرد ترین فرد سپاه شیطان کش و هاشیرا ها ( از خودم درمیارمااا
جدی نگیرین😂)
این کار ها و رفتار، لحن گفتار براش گُنگ بود
با اینکه ۳ ماه از تعلیم زیر دست هاشیرای مار گذشته باز هم عادت نکرده بود.
موهای ابریشمی دختر دور تا دور صورت سپید رنگش رو پوشش میداد یا بهتر بگم زیبایی می بخشید و میان اون همه خط ابریشمی قهوهای رنگ دوچشم عسلی زیبا و براق اون رو بی نقص میکرد حداقل برای اون مرد!.
خیلی تمرین کرده بود. کم کم داشت از پا در میومد. خیس از عرق و قرمز اما هنوز زیبا بود!
اوبانای : اینقدر به خودت سخت نگیر!
ا/ت : نه....مشکلی...نیست!
چند دقیقه گذشت و نگاه های سنگین کسی را روی خودش احساس کرد
برگشت
خب خب خب منتظر چی هستی کلک عکستو بگیرم نشون بابات بدم که میای چیا میخونی ؟؟
خب شوخی کافیه میدونم کمه ولی امیدوارم خوشتون اومده باشه بقیش رو فردا میزام
۶.۸k
۲۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.