بار آخر
بار آخر موقع جداشدن از همدیگه کنار در ایستادم و رفتنش رو نگاه کردم. توی اون چند ثانیه دلم میخواست برگردم سمتش و بگم نرو...
بگم بمون...
یکم بیشتر بمون...
من هنوز سیر نگاهت نکردم...
من هنوز بهت از دلتنگیا و دوست داشتنام چیزی نگفتم...
میخواستم بگم کجا میری؟ من هنوز نگاهت رو ذخیره نکردم برای روزای نبودت...
فرصت نشد... اون رفت و ندید دویدنم پشت سرش رو ...
راستش فکرشم نمیکردم اون جداشدن آخرین دیدارمون میشه...
حالا که دیگه قورت دادم رفتنش رو دلم میسوزه...
دلم میسوزه که بیشتر باهاش و براش خاطره نساختم...
دلم میسوزه چرا بیشتر بهش نگفتم چقدر دوستش دارم...
چرا بیشتر نبوسیدمش...
چرا بیشتر در آغوشش نگرفتم...
حالا که جای خالیش تو قلبم شده یه حفره عمیق میبینم چه زمانی رو از دست دادم...
بچه ها! قدر عزیزاتون رو بدونید...
قدر رفاقتونو بدونید...
تا هستند روزی هزار بار بگید دوستشون دارید...
روزی هزار بار سراغشون رو بگیرید...
ببوسیدشون...
در آغوش بگیریدشون...
تا هستند باهاشون و براشون خاطره بسازید...
ول کنید این رو که وابسته میشید و پر رو میشن و چرا من باید بگم...
ول کنید این اراجیف رو...
شما به عزیزاتون وابسته هستید...
بچه ها نگاه ذخیره کنید... خاطره ذخیره کنید...
این دنیا خیلی نامرده...
#من_نوشت:
تراوشات یک ذهم ناآرام
بگم بمون...
یکم بیشتر بمون...
من هنوز سیر نگاهت نکردم...
من هنوز بهت از دلتنگیا و دوست داشتنام چیزی نگفتم...
میخواستم بگم کجا میری؟ من هنوز نگاهت رو ذخیره نکردم برای روزای نبودت...
فرصت نشد... اون رفت و ندید دویدنم پشت سرش رو ...
راستش فکرشم نمیکردم اون جداشدن آخرین دیدارمون میشه...
حالا که دیگه قورت دادم رفتنش رو دلم میسوزه...
دلم میسوزه که بیشتر باهاش و براش خاطره نساختم...
دلم میسوزه چرا بیشتر بهش نگفتم چقدر دوستش دارم...
چرا بیشتر نبوسیدمش...
چرا بیشتر در آغوشش نگرفتم...
حالا که جای خالیش تو قلبم شده یه حفره عمیق میبینم چه زمانی رو از دست دادم...
بچه ها! قدر عزیزاتون رو بدونید...
قدر رفاقتونو بدونید...
تا هستند روزی هزار بار بگید دوستشون دارید...
روزی هزار بار سراغشون رو بگیرید...
ببوسیدشون...
در آغوش بگیریدشون...
تا هستند باهاشون و براشون خاطره بسازید...
ول کنید این رو که وابسته میشید و پر رو میشن و چرا من باید بگم...
ول کنید این اراجیف رو...
شما به عزیزاتون وابسته هستید...
بچه ها نگاه ذخیره کنید... خاطره ذخیره کنید...
این دنیا خیلی نامرده...
#من_نوشت:
تراوشات یک ذهم ناآرام
۱۹.۸k
۲۳ اسفند ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.