P

P⁷
لباس تینا
لباس روزی
لباس جینی
لباس کیتی
لباس سوا

ویو تینا

تینا: ببخشید ؟

تهیونگ : او ببخشید من برای اندازه گیری لباسم امدم

تینا: بله من فراموش کرده بودم

داشتم کت بلدم رو در نیاوردم که گوشیش زنگ خورد

تهیونگ : جانم هیونگ ..... الان ..... آخه من اندازه گیری دارم ..... اهههه‌ باشه بابا امدم

امد نزدیک من شد

تهیونگ: ببخشید ولی فکر کنم این جین هیونگ دست گل به آب داده

خنده ای کرد و رفت منم یادم افتاد که خاک بر سرم آرایش نکردم کیفم رو برداشتم و به سمت آینه قدی اتاقم رفتم روی میز بغلش گذاشتم و شروع کردم به آرایش کردم هی خدا خدا میکردم که نیاد وقتی آرایشم تموم شد وسایل رو جمع کردم که در زدن

تینا : بفرمایید

تهیونگ : ببخشید من دیر کردم این ماشین جین هیونگ

امد جلو منم شروع کردم به اندازه گیری کردن دستش بودم که گفت

تهیونگ : ببخشید ولی شما آرایش کردین

تینا: بله یعنی انقدر زشتم که آرایش کنم معلومه

تهیونگ: نه انقدر خوشگل هستند که آرایش کنید اون بیشتر میشه

تینا: ممنونم

کارش تموم شد و رفت منم شروع کردم به تموم کردن لباس یکی از اعضای تی اکس تی
یونجون رو تموم کردم و سانا امد گرفت رفت بعد تموم اعضا بی تی اس امدن و منم اندازه همشون رو گرفتم و شروع به طراحی لباس گروه بی تی اس شدم

( من یه چیزی بگم آشنایی تهیونگ و تینا رو من توی استوری میزارم و خوب تینا به دستور رئیس کمپانی همه لباس های که تینا درست می‌کنه همه یک پارچه ایرانی توش استفاده میشه و اون لباسی که تینا داشت درست میکرد لباس یونجون بوده)

ویو جینی

بعد از امدن به کمپانی رفتم سمت اتاق گیرم

جینی: سلام به همه

یونجون : بلاخره این خانم خوابالو تشریف آوردند

جینی: به من چه شما صبح زود پا میشی میایی

سانا : بابا ول کنید جینی برو کار اینو شروع کن عکس برداری هم داره

سریع رفتم سمتش و کتم رو در آوردم و شروع به کار کردم

۳۰ دقیقه بعد

کارش تموم شد داشتم با اتو مو هاشو حالت دادم که از پشت صدایی شنیدم


″یعنی چی من یک ساعت بیشتر وقت ندارم″

برگشتم که با آقای پارک رو به رو شدم

یونجون : آقای پارک اگه میخواین جینی می‌تونه کارتون رو انجام بده کارش خوبه

جیمین: باشه

امد نشت روی صندلی و منم شروع به کار شدم
موهاش تموم شد و فقط مونده بود لب هاش براش رو از روج آویخته کردم و به لباش کشیدم که یک لحظه با هم چشم تو چشم شدیم که با صدایی مدیر برنامه اش به خودمون امدیم پاشد رفت منم بعد از رفتنش نشستم روی صندلی به نفس نفس افتادم دستم رو رو قفسه سینم گذاشتم و آروم شدم خدایا این چه حالیه


ویو کیتی

باز اینا نتونستن یک لوکیشن خوب پیدا کنن پس باید خودم پیدا میکردم آخه من بزرگترین بوی بند جهان رو بردارم ببرم توی بیابون موزیک ویدیو بگیرن

توی کافه کمپانی نشسته بود و داشتم قهوه میخودم و توی لب تاپ گشت میزدم که دیدم یک نفر امد و جلوم نشست بهش نگاه کردم آقای جئون بود با سر سلام کردم و یک قلوب قهوه خوردم و دوباره شروع به گشتن کردم که اونم داشت با موبایل کار میکرد موبایلش را گذاشت توی جیبش

جونکوک : میگم اینا نتونستن لوکیشن پیدا کنم

کیتی : یا بهتر بگین پیدا نکردن

جونکوک: میشه منم کمکتون کنم

کیتی : اگر وقت دارید

با سر جواب داد و امد بغلم نشست و لب تاپ رو سمت خودش کشید دست سمت چپش رو زیر چونش گذاشت نمی‌دونم اما دلم میخواست همینجوری نگاهش کنم نوری که از پنجره بغل میز رو صورتش افتاد بود روی پوستش هم افتاده بود که لحظه اونم نگام کرد
چشمای ماتش هارمونی با رنگ پوستش داشتن که چشماش رو به طرف دیگه ای برد

جونکوک : من یک جایی پیدا کردم ببینید خوبه

کیتی : اینجا عالیه فقط کجاست

جونکوک: اینجا بوسانه شهر من ولی شما چرا نمیدونی

کیتی : خوب من کره ای ایرانیم و خوب کله زندگیم رو ایران بودم برای همین خیلی جاهای کره رو نمی‌دونم

جونکوک: وای من همیشه دلم میخواست از ایران بدونم میشه ازش برام بگین

کیتی : البته اگر وقت دارید

جونکوک : بله دارم

اون گوشت میکرد و منم شروع کردم از ایران گفتن
دیدگاه ها (۰)

²تینا، با چشمانی که ترکیبی از خستگی دوخت و دوز شبانه و هیجان...

⁶ویو سوجینبه سمت در رفتم بعد از باز کردنش با جعبه مواجه شدم ...

⁵ویو تینا بعد از رفتن بچه ها من کلی کار انجام دادم مثل صراحی...

لباس هایتهیونگ بعدش تینا جین بعدش روزیجونکوک بعدش کیتی چون ک...

پارت ۷رفتیم توی پاساژ که جینی گفتجینی: بچه یه لحظه وایسید من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط