یه شب... وقتی سرد بود و بارون اومده بود.
یه شب... وقتی سرد بود و بارون اومده بود.
تو بهم قول داده بودی زنگ میزنی.
و به قولت عمل کردی،من مهمونی بودم و برایِ اینکه راحت حرف بزنیم اومدم تو حیاط مثل بید لرزیدم.
ولی فاک! اون شب حرفایِ شیرینی به هم دیگه زدیم و باعث شد دلم بخواد ساعت ها وایسم تو سرما تا فقط صدایِ تو و اون کلمات و بشنوم.
امشب یهو رفتم تو فکره اون خاطره و دلم خواست بگم. یه روزی میخونی اینارو نه؟
_کافه تهکوک #TK
The memories of with you
تو بهم قول داده بودی زنگ میزنی.
و به قولت عمل کردی،من مهمونی بودم و برایِ اینکه راحت حرف بزنیم اومدم تو حیاط مثل بید لرزیدم.
ولی فاک! اون شب حرفایِ شیرینی به هم دیگه زدیم و باعث شد دلم بخواد ساعت ها وایسم تو سرما تا فقط صدایِ تو و اون کلمات و بشنوم.
امشب یهو رفتم تو فکره اون خاطره و دلم خواست بگم. یه روزی میخونی اینارو نه؟
_کافه تهکوک #TK
The memories of with you
۴.۱k
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.