خسته شدم از همچی دیگه اشکی واسه ریختن ندارم چون از بس گری
خسته شدم از همچی دیگه اشکی واسه ریختن ندارم چون از بس گریه کردم دیگه اشکی واسم نمونده حس میکنم انگار دنیا داره رو سرم خراب میشه هرشب بجز بالشتم عروسکام هم شاهد روزای سختمم هستن شاهد سختیایی که کشیدم شاهد حرف هایی که شنیدم شاهد شبایی که توی تنهاییم بی صدا گریه کردم که مبادا کسی صدامو بشنوه فکر کنه ضعیفم..! 💔
۵.۴k
۲۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.