مثل کودکی که مادرش به او گفته دیگه مامان تو نیستم
مثل کودکی که مادرش به او گفته دیگه مامان تو نیستم
مثل دختری که اخرین یادگاری عشقش گم شد
مثل دانه برفی که به زمین نرسیده آب شد
مثل بغضی فرو خورده شده از غم
مثل دیوار های فرسوده ی در حال سقوط
مثل ابر وقتی میگرید، مثل برگ وقتی میخشکد..مثل جوجه کبوتری که از درختی بلند افتاده
مثل حباب های پراکنده ی بی هدف، مثل مورچه ای که زیر پایم له شد و ندیدم
مثل قلب هایی که خرد شد، مثل اشکی که در چشم لبریز شد ولی نیافتاد مثل سیگار وقتی بی صدا سوخت
مثل رنگ سیاه که همه بد شگون دانستند مثل ۱۳ که گفتند نحس است مثل من که تو را کم دارد مثل من که تو را کم دارد مثل من که تو را کم دارد غمگینم...
مثل دختری که اخرین یادگاری عشقش گم شد
مثل دانه برفی که به زمین نرسیده آب شد
مثل بغضی فرو خورده شده از غم
مثل دیوار های فرسوده ی در حال سقوط
مثل ابر وقتی میگرید، مثل برگ وقتی میخشکد..مثل جوجه کبوتری که از درختی بلند افتاده
مثل حباب های پراکنده ی بی هدف، مثل مورچه ای که زیر پایم له شد و ندیدم
مثل قلب هایی که خرد شد، مثل اشکی که در چشم لبریز شد ولی نیافتاد مثل سیگار وقتی بی صدا سوخت
مثل رنگ سیاه که همه بد شگون دانستند مثل ۱۳ که گفتند نحس است مثل من که تو را کم دارد مثل من که تو را کم دارد مثل من که تو را کم دارد غمگینم...
۸۳.۷k
۱۵ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.