تا پای جان ماندم

تا پای جان ماندم
آتش گرفتم،، سوختم،،شکستم
هر چقدر بیشتر خودم را در تکاپوی دوست داشتنت به آب و آتش زدم تو بیشتر ندیدی
اما خودمان هستیم
دلی را بردی که همیشه از نداشتنت میترسید
حالم خوب است دیگر احساسی ندارم
نه شوق دیداری نه امید بازگشتی
من در این روزها بی درد تر از آنم
که از پا در بیایم...

برو خوش باش...
دیدگاه ها (۵)

از من میپرسند: بهتری؟ بهتر از چی؟ بهتر از کی؟ نسبت به کسی که...

مثل کودکی که مادرش به او گفته دیگه مامان تو نیستممثل دختری ک...

دردت به کاممماه پیشانی خواب های شبانه‌امدختر سبز آرزو های سف...

‏و نمیدانی برای فراموش کردن زخمی به زخم دیگر پناه بردن یعنی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط