پرنس کیم
پرنس کیم
پارت یازدهم
____________
سمت اقامتگاهش حرکت کرد ...اگر پدرش نزاره با ا.ت ازدواج کنه چی ؟! ...چجوری راضیش باید میکرد رفت تو اتاقش در افکارش سردرگم بود که ا.ت خیلی پر انرژی وارد اتاقش شد با دیدن چهره غم زده تهیونگ لبخندش محو شد
+ت،تهیونگ خوبی؟!
_...
+تهیونگا ؟!
_آ،اره بابا خوبم
+بااشه ...بریم بیرون ؟!
_نه ا.ت ...حوصله ندارم اگر میشه تو با کوک برو بیرون ...من یکم میخوابم
+باشه ولی مطمئنی که خوب....
_گفتم که خوبم
ا.ت از اتاق خارج شد که خودش رو. ول کرد رو زمین و دراز کشید
_هوفف
بغضش اجازه هیچی رو بهش نمیداد و تو افکارش غرق شده بود
ویو ا.ت
از اتاق پرنس کیم بیرون رفت و سمت کوک حرکت کرد
در مورد تهیونگ ازش سوال کرد ولی اونم هیچی نمیدونست پس تصمیم گرفتن برن یکم دور بزنن خواستن سمت دریاچه امید یا همون Hope برن (دریاچه امید. یه دریاچه کوچیک تو قصر که همیشه خلوته و مخصوصا پرنس کیم و محافظ هاش هست و کلا کم پیش میاد کسی اونجا بره)
که یه ندیمه سمت ا.ت اومد پس از ادا احترام گفت که
#فرمانده ... امپراتور شما رو احضار کردند که پیششون برید
+من ؟!...باشه برو منم میام
#چشم
بعد از رفتن ندیمه سمت اتاق امپراتور رفتم بعد از اجازه گرفتن وارد اتاق شدم
+کاری داشتید قربان ؟!
@بهت گفتم بیای چون میخواستم چیزی رو بهت بگم
+بفرمایید
@تهیونگ تو رو دوست داره ...اومد پیشم و از من خواست بزارم با تو ازدواج کنه ولی...تو که دوستش نداری نه ؟!
+ق،ربان من ...
@نمیخواد ...فهمیدم تو هم دوستش داری ....ا.ت میدونی من چقدر تو رو دوست دارم تو برای. من مثل دخترمی اما ...
+ا،اما چی قربان ؟!
@تو نمیتونی با تهیونگ ازدواج کنی اگر با پرنس کیم ازدواج موقعیت جفتتون به خطر میافته ...ببین تو بهترین فرمانده تو ارتش ما هستی ...نمیخوام از دستت بدم ولی درک کن ...تو هیچ وقت نمیتونی با تهیونگ ازدواج کنی ...
حرف های که میزد روی مخم بودن ...یعنی چی ؟! من الان چیکار کنم
@ا.ت
+ب،بله قربان
@فهمیدی چی گفتم ؟!
+ببخشید حواسم نبود
@تو باید برای چند روز یا چند سال از اینجا بری
+چ،چی؟!
@تو این مدتی که تو بری ...فکر تو از سر تهیونگ می افته ...نگران نباش موقعیت تو تو قصر حفظ میشه فقط به طور موقت به یکی دیگه داده میشه ...تو میری یه کشور دیگه این هم یه دوری از پرنس کیم هست هم یه ماموریت از طرف من ...که باید به بهترین شکل انجام بدی ...هر وقت بهت دستور دادم برمیگردی و ...همین دیگه ... این ماموریت اجباری ...اگر در موردش به کسی چیزی بگی برای خودت ضرر داره حتی به محافظ جئون و پرنس کیم ...فهمیدی ؟!
+ب،بله
بقیه تو کامنت
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#fake#BANGTAN#TAEHYUNG
پارت یازدهم
____________
سمت اقامتگاهش حرکت کرد ...اگر پدرش نزاره با ا.ت ازدواج کنه چی ؟! ...چجوری راضیش باید میکرد رفت تو اتاقش در افکارش سردرگم بود که ا.ت خیلی پر انرژی وارد اتاقش شد با دیدن چهره غم زده تهیونگ لبخندش محو شد
+ت،تهیونگ خوبی؟!
_...
+تهیونگا ؟!
_آ،اره بابا خوبم
+بااشه ...بریم بیرون ؟!
_نه ا.ت ...حوصله ندارم اگر میشه تو با کوک برو بیرون ...من یکم میخوابم
+باشه ولی مطمئنی که خوب....
_گفتم که خوبم
ا.ت از اتاق خارج شد که خودش رو. ول کرد رو زمین و دراز کشید
_هوفف
بغضش اجازه هیچی رو بهش نمیداد و تو افکارش غرق شده بود
ویو ا.ت
از اتاق پرنس کیم بیرون رفت و سمت کوک حرکت کرد
در مورد تهیونگ ازش سوال کرد ولی اونم هیچی نمیدونست پس تصمیم گرفتن برن یکم دور بزنن خواستن سمت دریاچه امید یا همون Hope برن (دریاچه امید. یه دریاچه کوچیک تو قصر که همیشه خلوته و مخصوصا پرنس کیم و محافظ هاش هست و کلا کم پیش میاد کسی اونجا بره)
که یه ندیمه سمت ا.ت اومد پس از ادا احترام گفت که
#فرمانده ... امپراتور شما رو احضار کردند که پیششون برید
+من ؟!...باشه برو منم میام
#چشم
بعد از رفتن ندیمه سمت اتاق امپراتور رفتم بعد از اجازه گرفتن وارد اتاق شدم
+کاری داشتید قربان ؟!
@بهت گفتم بیای چون میخواستم چیزی رو بهت بگم
+بفرمایید
@تهیونگ تو رو دوست داره ...اومد پیشم و از من خواست بزارم با تو ازدواج کنه ولی...تو که دوستش نداری نه ؟!
+ق،ربان من ...
@نمیخواد ...فهمیدم تو هم دوستش داری ....ا.ت میدونی من چقدر تو رو دوست دارم تو برای. من مثل دخترمی اما ...
+ا،اما چی قربان ؟!
@تو نمیتونی با تهیونگ ازدواج کنی اگر با پرنس کیم ازدواج موقعیت جفتتون به خطر میافته ...ببین تو بهترین فرمانده تو ارتش ما هستی ...نمیخوام از دستت بدم ولی درک کن ...تو هیچ وقت نمیتونی با تهیونگ ازدواج کنی ...
حرف های که میزد روی مخم بودن ...یعنی چی ؟! من الان چیکار کنم
@ا.ت
+ب،بله قربان
@فهمیدی چی گفتم ؟!
+ببخشید حواسم نبود
@تو باید برای چند روز یا چند سال از اینجا بری
+چ،چی؟!
@تو این مدتی که تو بری ...فکر تو از سر تهیونگ می افته ...نگران نباش موقعیت تو تو قصر حفظ میشه فقط به طور موقت به یکی دیگه داده میشه ...تو میری یه کشور دیگه این هم یه دوری از پرنس کیم هست هم یه ماموریت از طرف من ...که باید به بهترین شکل انجام بدی ...هر وقت بهت دستور دادم برمیگردی و ...همین دیگه ... این ماموریت اجباری ...اگر در موردش به کسی چیزی بگی برای خودت ضرر داره حتی به محافظ جئون و پرنس کیم ...فهمیدی ؟!
+ب،بله
بقیه تو کامنت
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#fake#BANGTAN#TAEHYUNG
۱۲.۸k
۰۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.