دختر کیم
دختر کیم
پارت دوم
______
تو فکر اون پسره بودم یعنی کوک راست میگفت ؟!....ممکنه افسرده باشه ؟! نه امکان نداره ...کسایی که افسرده هستن همیشه کنار بقیه شاد ترین هستن پس اون پسره ...تو افکار خودم بودم که گوشیم زنگ خورد
کلمه Dady نمایان شد
روی کلمه Ansver زدم و تماس رو جواب دادم
+یااا آپاا
#اوه چه خبر دخترم ؟!
+هیچی
#مسابقه هات چطورن ؟!
+عالی ...تا الان پنج تا مسابقه رو بردیم هفته بعد مسابقه مهمی داریم
#هنوز هم رفیق های خل و چلت باهاتن
+یااا ...(خنده) الان من منم خل و چل شدم
#(خنده)
+راستی یه بازیکن جدید بهمون اضافه شده فقط اسمش رو میدونیم اصلا هیچ چی ازش نمیدونیم ...تکرار میکنم هیچییی
#(خنده) باشه باشه فهمیدم ...اسمش چیه میدونید ؟!
+آره ....یه چیزایی تو مایه کیم نامجین....نه نه کیم نامجون آره کیم نامجون
#چی؟! کیم نامجون ...ا.ت از اون پسر فاصله میگیری ها
+آپا من اصلا باهاش حرف هم نمیزنم خیلی بیشعوره ....انگار لاله
#(خنده) همون بهتر زیاد دور و ورش نباش
+به خاطر کارته ؟!
#اره ....پس فردا جک رو میفرستم برای مسابقه کنارت باشه
+باشه
یک نفر پدر گرامی را صدا کرد
#ببین من باید برم بای
+بای
تلفن رو قطع کردم ....پوفف ازش فاصله بگیرم ؟! باز یه اتفاق دیگه خدا به داد برسه ...از اونجایی که فردا باید میرفتم کار هام رو انجام میدادم پس رفتم که بخوابم ....در مورد شغل بابام ؟! ندونید بهتره !
پرش زمانی به فردا در کافه
تو کافه نشسته بودم که زنگوله کافه به صدا در اومد سرم تو گوشی بود که عطر آشنایی رو حس کردم ...سرم رو بالا آوردم که با اون پسره نامجون روبرو شدم انگار از دیدنم تعجب کرده بود ....آخه واقعا عجیب بود اینجا کافه ای بود که هر کس هرکس نمیتوانست واردش بشه بهش یه سلام خشک و خالی کردم و اونم متقابل جواب داد واووو چه صدایی که گوشیم زنگ خورد .....کوک بود که گفت زود برم باشگاه پس منم سریع سوار ماشین شدم و حرکت کردم
وارد باشگاه شدم وای دوباره نه ...خدایا امروزمون رو به گند نکش و....
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#NAMJOON#fake
پارت دوم
______
تو فکر اون پسره بودم یعنی کوک راست میگفت ؟!....ممکنه افسرده باشه ؟! نه امکان نداره ...کسایی که افسرده هستن همیشه کنار بقیه شاد ترین هستن پس اون پسره ...تو افکار خودم بودم که گوشیم زنگ خورد
کلمه Dady نمایان شد
روی کلمه Ansver زدم و تماس رو جواب دادم
+یااا آپاا
#اوه چه خبر دخترم ؟!
+هیچی
#مسابقه هات چطورن ؟!
+عالی ...تا الان پنج تا مسابقه رو بردیم هفته بعد مسابقه مهمی داریم
#هنوز هم رفیق های خل و چلت باهاتن
+یااا ...(خنده) الان من منم خل و چل شدم
#(خنده)
+راستی یه بازیکن جدید بهمون اضافه شده فقط اسمش رو میدونیم اصلا هیچ چی ازش نمیدونیم ...تکرار میکنم هیچییی
#(خنده) باشه باشه فهمیدم ...اسمش چیه میدونید ؟!
+آره ....یه چیزایی تو مایه کیم نامجین....نه نه کیم نامجون آره کیم نامجون
#چی؟! کیم نامجون ...ا.ت از اون پسر فاصله میگیری ها
+آپا من اصلا باهاش حرف هم نمیزنم خیلی بیشعوره ....انگار لاله
#(خنده) همون بهتر زیاد دور و ورش نباش
+به خاطر کارته ؟!
#اره ....پس فردا جک رو میفرستم برای مسابقه کنارت باشه
+باشه
یک نفر پدر گرامی را صدا کرد
#ببین من باید برم بای
+بای
تلفن رو قطع کردم ....پوفف ازش فاصله بگیرم ؟! باز یه اتفاق دیگه خدا به داد برسه ...از اونجایی که فردا باید میرفتم کار هام رو انجام میدادم پس رفتم که بخوابم ....در مورد شغل بابام ؟! ندونید بهتره !
پرش زمانی به فردا در کافه
تو کافه نشسته بودم که زنگوله کافه به صدا در اومد سرم تو گوشی بود که عطر آشنایی رو حس کردم ...سرم رو بالا آوردم که با اون پسره نامجون روبرو شدم انگار از دیدنم تعجب کرده بود ....آخه واقعا عجیب بود اینجا کافه ای بود که هر کس هرکس نمیتوانست واردش بشه بهش یه سلام خشک و خالی کردم و اونم متقابل جواب داد واووو چه صدایی که گوشیم زنگ خورد .....کوک بود که گفت زود برم باشگاه پس منم سریع سوار ماشین شدم و حرکت کردم
وارد باشگاه شدم وای دوباره نه ...خدایا امروزمون رو به گند نکش و....
نظر یادت نره رفیق!!
#bts#army#BTS#ARMY#BANGTAN#NAMJOON#fake
۳.۸k
۲۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.