فصل:دوم
فصل:دوم
پارت:هفتم
از دید جیمین
همن جور داشتم به ات فکر میکردم که گوشیم زنگ خورد اون راننده بود که فرستادمش دنبال ات جوابش رو دادم
جیمین:چیشدا آدرس رو گیر آوردی
راننده:بله قربان
جیمین:بیا دنبالم منو ببر خونش
راننده:چشم
جیمین:زود بیا
میخوام برم خونه ات همه چی رو برام توضیح بده دیگه هم نمیتونم صبر کنم میخوام بهش اعتراف کنم جلوی شرکت منتظر بودم
از دید ات
رسیدم خونه رفتم پریدم رو تخت و یهویی فکرم رفت پیش جیمین وای استایل،صداش،صورتش همه چیش خیلی خوب بود نکنه ازش خوشم اومده نه بابا چرا باید از خوشم بیاد
از زبون راوی (روبی)
ولی ات فقط داشت با این حرف ها خودشو گول میزد نمیخواست قبول کنه جیمین رو دوست داره اون واقعا نمیدونست این چه حسی هست که داره دوسش داره یا نه فقط یه هوسه چون اون از قبلا هم جیمین ر دوست داشت نمیدونست باید چیکار کنه
از دید ات
همین جور داشتم خودم رو گول میزدم که جیمین رو دوست ندارم که یهویی دیدمدر اتاقم باز شد اون...اون جیمین بود چرا اومده بود آدرس خونم رو از کجا آورده بود اومد سمتم و گفت
جیمین:ات ازت میخوام همه چی رو برام توضیح بدی حتی اگر حالت هم بده
ات:جیمین...
جیمین:ات توضیح بده فقط توضیح بده حرف اضافه.ی دیگهای نشنوم
ات:باش(همه چی رو براش توضیح میده چرا اومده چین و شرکت مال کیه و...)
جیمین:یعنی شرکت مال بابته؟
ات:آره
جیمین:چرا هیچکس نمیدونه حتی پدرم
ات:فقط من مامانم و بابام میدونیم و منشی شرکت
جیمین:اوکی
خبب منم میخوام یه چیزی بهت بگم ات
ات:بگو
جیمین:خب من هنوز دوست دارم میدونم ممکنه منو دوست نداشته باشی ولی من دوست دارم و خواستم بگم...
دیدم یهویی ات اومد منو بوسید این یعنی اره اونم دوسم داره منم بوستون رو ادامه دادم
پایان♡
میدونم خیلی چرت و زود تمومش کردم و قرار نبود اینقدر زود تموم بشه ولی برای ادامش هم ایدهاس نداشتم و اگر داشتم چرت میشد
خب امیدوارم خوشتون اومده باشه این فیک هم تموم شد حمایت یادتون نره کیوتام منتظر فیک جدید باشید 💗🎀
پارت:هفتم
از دید جیمین
همن جور داشتم به ات فکر میکردم که گوشیم زنگ خورد اون راننده بود که فرستادمش دنبال ات جوابش رو دادم
جیمین:چیشدا آدرس رو گیر آوردی
راننده:بله قربان
جیمین:بیا دنبالم منو ببر خونش
راننده:چشم
جیمین:زود بیا
میخوام برم خونه ات همه چی رو برام توضیح بده دیگه هم نمیتونم صبر کنم میخوام بهش اعتراف کنم جلوی شرکت منتظر بودم
از دید ات
رسیدم خونه رفتم پریدم رو تخت و یهویی فکرم رفت پیش جیمین وای استایل،صداش،صورتش همه چیش خیلی خوب بود نکنه ازش خوشم اومده نه بابا چرا باید از خوشم بیاد
از زبون راوی (روبی)
ولی ات فقط داشت با این حرف ها خودشو گول میزد نمیخواست قبول کنه جیمین رو دوست داره اون واقعا نمیدونست این چه حسی هست که داره دوسش داره یا نه فقط یه هوسه چون اون از قبلا هم جیمین ر دوست داشت نمیدونست باید چیکار کنه
از دید ات
همین جور داشتم خودم رو گول میزدم که جیمین رو دوست ندارم که یهویی دیدمدر اتاقم باز شد اون...اون جیمین بود چرا اومده بود آدرس خونم رو از کجا آورده بود اومد سمتم و گفت
جیمین:ات ازت میخوام همه چی رو برام توضیح بدی حتی اگر حالت هم بده
ات:جیمین...
جیمین:ات توضیح بده فقط توضیح بده حرف اضافه.ی دیگهای نشنوم
ات:باش(همه چی رو براش توضیح میده چرا اومده چین و شرکت مال کیه و...)
جیمین:یعنی شرکت مال بابته؟
ات:آره
جیمین:چرا هیچکس نمیدونه حتی پدرم
ات:فقط من مامانم و بابام میدونیم و منشی شرکت
جیمین:اوکی
خبب منم میخوام یه چیزی بهت بگم ات
ات:بگو
جیمین:خب من هنوز دوست دارم میدونم ممکنه منو دوست نداشته باشی ولی من دوست دارم و خواستم بگم...
دیدم یهویی ات اومد منو بوسید این یعنی اره اونم دوسم داره منم بوستون رو ادامه دادم
پایان♡
میدونم خیلی چرت و زود تمومش کردم و قرار نبود اینقدر زود تموم بشه ولی برای ادامش هم ایدهاس نداشتم و اگر داشتم چرت میشد
خب امیدوارم خوشتون اومده باشه این فیک هم تموم شد حمایت یادتون نره کیوتام منتظر فیک جدید باشید 💗🎀
۶.۷k
۱۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.