فصل:دوم
فصل:دوم
پارت:شیشم
از دید جیمین
اون....اون...ات بود خودش بود هنوز تو شک بودم که زود فرار کرد و رفت بیرون زود رفتم دنبالش گرفتمش داشت جیغ میزد منم بردمش توی یکی از اتاق های اونجا چسبوندم به دیوار و جلوی دهنش رو گرفتم گفتم
جیمین:ات ساکت شو من کاری باهات ندارم پس نیاز نیست بترسی اوکی من دیگه مثل قبلا نیستم الان هم دستم رو ورمیدارم و تو باید برام توضیح بدی که چرا اومدی چین و اینجا شرکت کیه باشه همه چی رو مو به مو برام باید توضیح بدی اوکی سرش رو تکون داد منم دستم رو از رو دهنش ور داشتم
ات:بیا بریم تو اتاقم تا همه چی رو بهت بگم
جیمین:باشه بریم
از دید ات
نمیدونستم باید چی بگم یعنی باید بگم شرکته بابامه اما اون نمیخواست کسی بدونه پس میگم شرکت بابای کاترینه یا نگم بهش بعد با بابام مشورت کنم بگم بهش وای گیج شدم اصلا راجب شرکت چیزی نمیگم بعدن با بابام مشورت میکنم میگم بهش تصمیم گرفتم بپیچونمش پس گفتم
ات:اییی دلم وای حالم بده ایییی
جیمین:ات ات حالت خوبه
ات:نه نه خوب نیستم اصلا من باید برم خونه
جیمین:ولی ما باید با هم حرف بزنیم
ات:نه نه نمیتونم من میرم خونه فردا حرف میزنیم
جیمین:باشه خب بزار تا دم ماشین همراهت بیام
ات:نههههه...اهم یعنی نه نمیخواد خودم میرم
زود کیفم رو ور داشتم و رفتم سوار ماشین شدم رفتم خونه
از دید جیمین
هه دخترهی خنگ فکر کرده من نمیفهمم داره منو میپیچونه به یکی از بادیگارد هام زنگ زدم گفتم دنبال ات بره و آدرس خونش رو یاد بگیره امشب میرم تا همه چی رو بهم بگه و ببینم برای کی اومده کار میکنه منم سرم درد میکرد و رفتم خونه که لارا زنگ زد وای این جند..ه(لارا دختر دوست بابای جیمین هست که بخاطر شرکتشون مجبوره با لارا باشه ولی اون به زودی لارا رو ول میکنه) قطع کردم بازم زنگ زد قطع کردم دوباره زنگ زد این دفعه جواب دادم
لارا:الو ددی چخبر کارات خوب پیش میره(لوس صداش رو بچه گونه میکنه)
جیمین:لارا صد بار گفتم بهم نگو ددی و صد بار گفتم وقتی جوابت رو نمیدم یعنی یا کار دارم یا حال حوصلهی توی جنده رو ندارم چرا نمیفهمی من چند بار بهت باید بگم(با اعصبانیت و یکم داد میزنه)
لارا:هیقققق ببخشید ددی جونم دیگه این کار رو نمیکنم که ددیم رو اعصبانی کنم هیق(لوش و با صدای بچه گونه یکم هم بغض)
جیمین:لارا همین الان گفتم بهم نگو ددی تو باز کارت رو تکرار کردی
تا اومد چیزی بگه قطع واقعا حال حوصله این جنده رو ندارم امروز قرار فقط به اتم فکر کنم
خب کیوتام اینم پارت جدید لذت ببرید حمایت یادتون نره💗
بوس به کلتون 💗
پارت:شیشم
از دید جیمین
اون....اون...ات بود خودش بود هنوز تو شک بودم که زود فرار کرد و رفت بیرون زود رفتم دنبالش گرفتمش داشت جیغ میزد منم بردمش توی یکی از اتاق های اونجا چسبوندم به دیوار و جلوی دهنش رو گرفتم گفتم
جیمین:ات ساکت شو من کاری باهات ندارم پس نیاز نیست بترسی اوکی من دیگه مثل قبلا نیستم الان هم دستم رو ورمیدارم و تو باید برام توضیح بدی که چرا اومدی چین و اینجا شرکت کیه باشه همه چی رو مو به مو برام باید توضیح بدی اوکی سرش رو تکون داد منم دستم رو از رو دهنش ور داشتم
ات:بیا بریم تو اتاقم تا همه چی رو بهت بگم
جیمین:باشه بریم
از دید ات
نمیدونستم باید چی بگم یعنی باید بگم شرکته بابامه اما اون نمیخواست کسی بدونه پس میگم شرکت بابای کاترینه یا نگم بهش بعد با بابام مشورت کنم بگم بهش وای گیج شدم اصلا راجب شرکت چیزی نمیگم بعدن با بابام مشورت میکنم میگم بهش تصمیم گرفتم بپیچونمش پس گفتم
ات:اییی دلم وای حالم بده ایییی
جیمین:ات ات حالت خوبه
ات:نه نه خوب نیستم اصلا من باید برم خونه
جیمین:ولی ما باید با هم حرف بزنیم
ات:نه نه نمیتونم من میرم خونه فردا حرف میزنیم
جیمین:باشه خب بزار تا دم ماشین همراهت بیام
ات:نههههه...اهم یعنی نه نمیخواد خودم میرم
زود کیفم رو ور داشتم و رفتم سوار ماشین شدم رفتم خونه
از دید جیمین
هه دخترهی خنگ فکر کرده من نمیفهمم داره منو میپیچونه به یکی از بادیگارد هام زنگ زدم گفتم دنبال ات بره و آدرس خونش رو یاد بگیره امشب میرم تا همه چی رو بهم بگه و ببینم برای کی اومده کار میکنه منم سرم درد میکرد و رفتم خونه که لارا زنگ زد وای این جند..ه(لارا دختر دوست بابای جیمین هست که بخاطر شرکتشون مجبوره با لارا باشه ولی اون به زودی لارا رو ول میکنه) قطع کردم بازم زنگ زد قطع کردم دوباره زنگ زد این دفعه جواب دادم
لارا:الو ددی چخبر کارات خوب پیش میره(لوس صداش رو بچه گونه میکنه)
جیمین:لارا صد بار گفتم بهم نگو ددی و صد بار گفتم وقتی جوابت رو نمیدم یعنی یا کار دارم یا حال حوصلهی توی جنده رو ندارم چرا نمیفهمی من چند بار بهت باید بگم(با اعصبانیت و یکم داد میزنه)
لارا:هیقققق ببخشید ددی جونم دیگه این کار رو نمیکنم که ددیم رو اعصبانی کنم هیق(لوش و با صدای بچه گونه یکم هم بغض)
جیمین:لارا همین الان گفتم بهم نگو ددی تو باز کارت رو تکرار کردی
تا اومد چیزی بگه قطع واقعا حال حوصله این جنده رو ندارم امروز قرار فقط به اتم فکر کنم
خب کیوتام اینم پارت جدید لذت ببرید حمایت یادتون نره💗
بوس به کلتون 💗
۴.۴k
۰۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.