·
شب اول فروردین سال ۱۳۶۱ زینب بلند شد، چادرش را سر کرد و برای نماز جماعت به مسجد رفت. بیشتر از یک ساعت گذشت. چادر سرم کردم و به مسجد رفتم. در دلم غوغا بود. هیچکس در حیاط و شبستان نبود. نماز تمام شده بود و همه نمازگزارها رفته بودند. دست و پایم را گم کردم: «یعنی چی؟ زینب کجا رفته؟»
مستند #شهیده_زینب_کمایی در سالروز شهادت💔
#من_میترا_نیستم
صفحه ۱۰۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.