پارت ۹ فیک جونگکوک

پارت ۹ فیک جونگکوک
( ازدواج اجباری مافیایی)



نگاهی به یورا کردم خیلی کیوت خوابیده بود رفتم تو اتاق گذاشتمش رو تخت
ویو یورا
اروم چشمام رو باز کردم تو اتاق بودم بیشتر که دقت کردم دیدیم تو اتاق منو جونکوکم خیالم داشت راحت میشد که یاد جونگکوک افتادم صدای آب میاد یعنی حمومه که یهو صدا قط شد سریع خودم رو زدم به خواب
از حموم اومد بیرون سیس پک هاش خیلی خوب بود( نه پس بد بود )
لباساش رو پوشید اومد سمتم لبش رو گذاشت رو لبم بعد از ² مین لبش رو از لبم جدا کرد
کوک : میدونم بیداری
یعنی فهمیده ( نه نفهمیده عزیزم )
کوک : هنوز می خوای فیلم بازی کنی
یورا : باش بابا بیدارم
کوک : خوبه لباسات رو عوض کن بیا تو اتاق کارم
یورا : باشه
لباسم رو عوض کردم آرایشم رو پاک کردم رفتم سمت اتاق کار جونگکوک
تق تق ( صدای در )
یورا : می تونم بیام تو
کوک : بیا
خوب جئون یورا
یورا : پارک یورا
کوک : نیشخند
خب اول از همه بهت گفتم بیرون نرو دوم لباست چرا انقدر باز بود سوم چرا مست کرده بودی چهارمی اون پسره کی بود
و همینطور اخره و مهم ترین تو الان جئون یورا هستی نه پارک یورا حرفی داری اها راستی تنبیهت رو یادم نرفت
اومدم حرف بزنم که یهو


پایان پارت ۹
شرط : ۱۷ لایک ۱۴ کامنت ۵ فالو