پارت ۱۲ فیک جونگکوک
پارت ۱۲ فیک جونگکوک
( ازدواج اجباری مافیایی )
شروع کرد به ماساژ دادن دلم
یورا : کوک
کوک : هوم
یورا : تو منو دوست داری
کوک : نه ( مثل سگ داره دروغ میگه ) تو
یورا : من نمیدونم
کوک : اوک دردت کمتر شد
یورا : مگه میخوان بگیرنت
کوک : نه
یورا : پس چرا انقدر میپرسی فقط دلمو ماساژ بده
کوک : به من دستور میدی
یورا : نه اصلا
کوک : آفرین کوچولو
یورا : کوچولو ؟؟
کوک : آره
یورا : من بزرگم
کوک : باشه باشه
۲۰ مین بعد
یورا: خب دلم خوب شد
کوک بلندم کرد بردم از حموم بیرون لباسم رو تنم کرد موهامو خوش کرد
کوک برای گوشیش یه پیام اومد بعد از خوندنش گفت
کوک : یورا من میرم شبمم بر نمیگردم
یورا : باشه
کوک رفت یعنی می خواست کجا بره می خواست پیشه کی بره نکنه دختر بود ( ادمین : اوه یورا عاشق شدی یورا : خفه ادمین : باشه ببخشید )
ولش کن اصلا به من چه رفتم پایین گشنم بود رفتم تو آشپز خونه برای خودم رامیون درست کردم رفتم اتاق با لپ تاب فیلم ....( بخدا من زیاد فیلم نمیبینم فقط سریال میبینم خودتون یه اسمی رو بزارین)
دبگه تقریبا ساعت ۶ بود حوصلم سر رفته بود که یه پیام برای گوشیم اومد ناشناس بود
*اگر میخوای کوک رو نجات بدی بیا به این آدرس هتل نامسان طبقه سه اتاق شماره ۲۶ از کارمند ها کارت اتاق رو بگیر *
چی یعنی می خواد با کوک چیکار کنه شایدم الکی باشه اما اگر واقعی باشه چی
سریع یه لباس پوشیدم
پایان پارت ۱۲
شرط ۲۵ لایک ۲۰ کامنت ۲ فالو
( ازدواج اجباری مافیایی )
شروع کرد به ماساژ دادن دلم
یورا : کوک
کوک : هوم
یورا : تو منو دوست داری
کوک : نه ( مثل سگ داره دروغ میگه ) تو
یورا : من نمیدونم
کوک : اوک دردت کمتر شد
یورا : مگه میخوان بگیرنت
کوک : نه
یورا : پس چرا انقدر میپرسی فقط دلمو ماساژ بده
کوک : به من دستور میدی
یورا : نه اصلا
کوک : آفرین کوچولو
یورا : کوچولو ؟؟
کوک : آره
یورا : من بزرگم
کوک : باشه باشه
۲۰ مین بعد
یورا: خب دلم خوب شد
کوک بلندم کرد بردم از حموم بیرون لباسم رو تنم کرد موهامو خوش کرد
کوک برای گوشیش یه پیام اومد بعد از خوندنش گفت
کوک : یورا من میرم شبمم بر نمیگردم
یورا : باشه
کوک رفت یعنی می خواست کجا بره می خواست پیشه کی بره نکنه دختر بود ( ادمین : اوه یورا عاشق شدی یورا : خفه ادمین : باشه ببخشید )
ولش کن اصلا به من چه رفتم پایین گشنم بود رفتم تو آشپز خونه برای خودم رامیون درست کردم رفتم اتاق با لپ تاب فیلم ....( بخدا من زیاد فیلم نمیبینم فقط سریال میبینم خودتون یه اسمی رو بزارین)
دبگه تقریبا ساعت ۶ بود حوصلم سر رفته بود که یه پیام برای گوشیم اومد ناشناس بود
*اگر میخوای کوک رو نجات بدی بیا به این آدرس هتل نامسان طبقه سه اتاق شماره ۲۶ از کارمند ها کارت اتاق رو بگیر *
چی یعنی می خواد با کوک چیکار کنه شایدم الکی باشه اما اگر واقعی باشه چی
سریع یه لباس پوشیدم
پایان پارت ۱۲
شرط ۲۵ لایک ۲۰ کامنت ۲ فالو
۱۱.۹k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.