من قانعم شبانه به خوابی ببینمت

من قانعم شبانه به خوابی ببینمت
اما فقط بیا که حسابی ببینمت

حسرت به دل شدم ،نگرانم شوی کمی
آن لحظه ای که در تب و تابی ببینمت

با من بگو چگونه تماشا کنم تو را؟
تنها به پشت شیشه قابی ببینمت؟

حالا کویر، مقصد من بی تو میشود
شاید تو را میان سرابی ببینمت

یک شب کنار برکه بیا ،پشت پرده ی
مخدوش و پرتلاطمِ آبی ببینمت

لیلی قصه ای و مرا نیست چاره ای
جز لابه لای کهنه کتابی ببینمت!!!
دیدگاه ها (۲)

لـَب من عطــر تو را دارد و من مــی ترسمنکند مادرم از بـــوسه...

هر دقیقه دورم ازتو..بی قراری سهم من می روی با هر کسی…پرهیزگا...

مینویسم غزلی از شب و این تنهایی جز منِ شبزده بیدار کسی اینجا...

دلخوشی در سایه سرو خرامان تو بود آسمان این جهان آبی ز چشمان ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط