لب من عطر تو را دارد و من می ترسم
لـَب من عطــر تو را دارد و من مــی ترسم
نکند مادرم از بـــوسه ی مان بو ببرد
اگر امشب بُــت من دست به ابـرو ببرد
خــبر مـرگ مرا باد بـه هر سو ببرد
هر کــسی شعر به چشمان تو تقدیم کند
مثل این است که رقاصه به بــاکو ببرد
سر مـویی اگر از حُـسن تو مـعلوم شود
سر انگشت زیاد است که چاقو ببرد!
روسری های تو باعث شده زنبور عسل
جای گل حسرت و اندوه به کندو ببرد
لب من عطر تو را دارد و من می ترسم
نکند مادرم از بوسه ی مان بو ببرد
باز هم خیره به عکست شده ام تا شاید
این سِری چشم تو را چشم من از رو ببرد..
نکند مادرم از بـــوسه ی مان بو ببرد
اگر امشب بُــت من دست به ابـرو ببرد
خــبر مـرگ مرا باد بـه هر سو ببرد
هر کــسی شعر به چشمان تو تقدیم کند
مثل این است که رقاصه به بــاکو ببرد
سر مـویی اگر از حُـسن تو مـعلوم شود
سر انگشت زیاد است که چاقو ببرد!
روسری های تو باعث شده زنبور عسل
جای گل حسرت و اندوه به کندو ببرد
لب من عطر تو را دارد و من می ترسم
نکند مادرم از بوسه ی مان بو ببرد
باز هم خیره به عکست شده ام تا شاید
این سِری چشم تو را چشم من از رو ببرد..
- ۲.۱k
- ۰۶ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط