(ویو ا.ت)
(ویو ا.ت)
وقتی به هوش اومدم حالم خیلی بد بود دلم میخواست بمیرمT•Tیهو صدای تیراندازی اومد انقدر خوشحال شدم که درد زخمام رو فراموش کردم یهو در شکست و شوگا اومد تو با دیدن من اشکاش سرازیر شد
ا.ت:هی شوگا گریه نکن من حالم خوبه
شوگا:باشه بیا بریم(بغض)
خواست بیاد سمتم که یهو وایساد وا چرا وایساد؟ با صدایی که از پشت سر شوگا اومد بدنم یخ زد اون یون جی بود وقتی شوگا یکم جا به جا شد دیدم یون جی تفنگ دستشه و گزاشته روی سر شوگا
یو جی:آقای مین اگه برای من نباشی نمیتونی واس کسه دیگه ای باشی
بعد ماشه رو کشید
یون جی:یک دو س...
یاد اون تفنگی افتادم که تو جیبم قایم کردم افتادم سریع درش آوردم و تا سه رو گفت ی تیر زدم تو مغزش که درجا مرد شوگا سری اومد سمتم و براید استایل بغلم کرد
(یک ماه بعد)
از اون روز به بعد شوگا خیلی بهم میرسید اما امروز خیلی باهام سرد بود واقعا از دستش نا ناراحت بودم و خیلی هم بهش شک داشتم همکن لحظه صدای پیامک اومد پیام رو باز کردم که دیدم نوشته:اگه میخوای بدونی کدو عوضی داره شوگا رو ازت میگیره به این آدرس بیا
وا یعنی چی؟نه بابا شوگا به من خیانت نمیکنه مگه نه؟باید مطمئن میشدم پس پاشدم حاضر شدم و به آدرسی که داده بود رفتم ی باغ خوشکل بزرگ بود و دم در هم کسی نبود پس رفتم تو در ویلا هم باز بود رفتم جلوتر که متوجه خون روی زمین شدم با نگرانی بدو بدو رفتم تو و دیدم همه جا تاریکه با دستم دنبال کیل برق گشتم که پیداش کردم و فشارش دادم کسی نبود یکم رفتم جلوتر که صدایی از پشت سرم شنیدم برگشتم که دیدم شوگا جلوم زانو زده
شوگا:با من ازدواج میکنی؟
برای چند لحظه تو شک بودم
ا.ت:بلهههههههههههههه
یهو همه داد زدن هوراااااا
شوگا هم انگشتر رو دستم کرد و بغلم کرد
(هشت سال بعد)
سوهو:اوماااا
ا.ت:جانم پسرم
سوهو: گشنمهههه
اجوما:غذا حاضرههه
شوگا و سوهو:ایوللللل
همه دور میز جم شدیم و شروع کردیم به غذا خوردن و با هم زندگی خوبی رو ادامه دادیم
پایان♡
من خلاصش کردم که فیک جدید رو بنویسم راستی فیک جدید درباره ی جینه حمایت کنید🥝💚
وقتی به هوش اومدم حالم خیلی بد بود دلم میخواست بمیرمT•Tیهو صدای تیراندازی اومد انقدر خوشحال شدم که درد زخمام رو فراموش کردم یهو در شکست و شوگا اومد تو با دیدن من اشکاش سرازیر شد
ا.ت:هی شوگا گریه نکن من حالم خوبه
شوگا:باشه بیا بریم(بغض)
خواست بیاد سمتم که یهو وایساد وا چرا وایساد؟ با صدایی که از پشت سر شوگا اومد بدنم یخ زد اون یون جی بود وقتی شوگا یکم جا به جا شد دیدم یون جی تفنگ دستشه و گزاشته روی سر شوگا
یو جی:آقای مین اگه برای من نباشی نمیتونی واس کسه دیگه ای باشی
بعد ماشه رو کشید
یون جی:یک دو س...
یاد اون تفنگی افتادم که تو جیبم قایم کردم افتادم سریع درش آوردم و تا سه رو گفت ی تیر زدم تو مغزش که درجا مرد شوگا سری اومد سمتم و براید استایل بغلم کرد
(یک ماه بعد)
از اون روز به بعد شوگا خیلی بهم میرسید اما امروز خیلی باهام سرد بود واقعا از دستش نا ناراحت بودم و خیلی هم بهش شک داشتم همکن لحظه صدای پیامک اومد پیام رو باز کردم که دیدم نوشته:اگه میخوای بدونی کدو عوضی داره شوگا رو ازت میگیره به این آدرس بیا
وا یعنی چی؟نه بابا شوگا به من خیانت نمیکنه مگه نه؟باید مطمئن میشدم پس پاشدم حاضر شدم و به آدرسی که داده بود رفتم ی باغ خوشکل بزرگ بود و دم در هم کسی نبود پس رفتم تو در ویلا هم باز بود رفتم جلوتر که متوجه خون روی زمین شدم با نگرانی بدو بدو رفتم تو و دیدم همه جا تاریکه با دستم دنبال کیل برق گشتم که پیداش کردم و فشارش دادم کسی نبود یکم رفتم جلوتر که صدایی از پشت سرم شنیدم برگشتم که دیدم شوگا جلوم زانو زده
شوگا:با من ازدواج میکنی؟
برای چند لحظه تو شک بودم
ا.ت:بلهههههههههههههه
یهو همه داد زدن هوراااااا
شوگا هم انگشتر رو دستم کرد و بغلم کرد
(هشت سال بعد)
سوهو:اوماااا
ا.ت:جانم پسرم
سوهو: گشنمهههه
اجوما:غذا حاضرههه
شوگا و سوهو:ایوللللل
همه دور میز جم شدیم و شروع کردیم به غذا خوردن و با هم زندگی خوبی رو ادامه دادیم
پایان♡
من خلاصش کردم که فیک جدید رو بنویسم راستی فیک جدید درباره ی جینه حمایت کنید🥝💚
۷.۴k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.