آیدل من
آیدل من
( در خواستی )
پارت ۱۹
شوگا: یه دقیقه برا خودت سر خود تصمیم نگیر
ات: سر خود نیست حقیقته
شوگا: چرا نمیفهمی ما اون موقع بچه بودیم؟ ( بلند)
ات: یه جوری میگی انگار ده سال گذشته ( بلند)
شوگا: واقعاً فکر میکنی چهار سال زمان کمیه؟ ( بلند)
ات: زمان کمی نیست ولی ...من فکر نکنم تو تغییری بتونی بکنی تو چهار سال ( بلند)
شوگا: آره تغییر نکردم چون هنوزم مثل چهار سال پیش دوست دارم ( بلند)
جیهوپ: با آرامشم میشه حرف زد
ات : اگه به چهار سال پیشه پس دوسم نداری
شوگا: معلومه که دوست دارم ...همون موقع هم از ته دلم دوست داشتم
ات: پس رفتارات
شوگا: رفتارام مگه چطوری بود ؟ ( بلند)
جیهوپ: شوگا آروم باش دیگه( داد)
شوگا: آخه
جبهوپ: آخه نداره...با هردوتونم هستم صداتونو بلند نکنید ( بلند)
واقعا فکر نمیکردم جیهوپ میتونه انقدر ترسناک باشه
شوگا: باشه
جیهوپ: میریم خونه ی من
ات: من نمیام کار دارم
جیهوپ: همین که گفتم( بلند)
ات: آخه براچی باید بیام خونه ی یه غریبه ؟
جیهوپ: ات ( عصبی )
ات: ب..باشه میام
هردومون دنبال شوگا رفتیم یه ماشین جلوی در منتظر ما بود وقتی رفتیم داخل بقیه ی پسرا اونجا بودن
از دیدن من تعجب کردن
پسرا: سلام
ات: سلام
جیمین: شما ها کج...
جیهوپ: بهتره سوالی نپرسی چون فعلا حوصله ی هیچی رو ندارم ....برو اول سمت خونه ی من( رو به راننده)
راننده: چشم
حدود به ربع بعد رسیدیم
کل راه همه ساکت بودیم وقتی رسیدیم ما سه نفر پیاده شدیم و بقیه رفتن
دوباره دنبال جیهوپ رفتیم و رسیدیم به خونه و رفتیم داخل
جیهوپ: بشینین
شوگا نشست منم دورترین نقطه به شوگا رو پیداکردم و نشستم
جیهوپ: بیا اینجا
ات: جام خوبه .... میشه زودتر حرفاتون رو بزنید من باید برم خونه
جیهوپ: باشه ..شوگا شروع کن
شوگا: تو راست میگی
ات: درباره ی ؟
شوگا: من اول رابطه واقعا دوست داشتم ...اما وقتی ایوا رو دیدم ...نظرم یکم تغییر کرد ..حس کردم دارم به سمت ایوا کشیده میشم و همین اتفاق هم افتاد ...اما قسم میخورم اون روز که تو مارو دیدی من نمیخواستم ببوسمش خودش منو بوسید بعدم میخواستم بهت پیام بدم ولی
ات: ولی بلاک بودی
شوگا: آره
ات: خب تبریک میگم شماها که همو دوست دارین دیگه چیکار من دارین ؟
شوگا: فقط یه مدت کوتاه بود ولی تمام مدت فکر و ذکرم تو بودی
ات : الان انتظار داری چیکار کنم؟
شوگا: منو ببخشم ..بهم یه فرصت دوباره بده تا جبران کنم
ات:.....من ...نمیدونم چی بگم
جیهوپ: به پیشنهادش فکر کن بعد جواب بده
ات: باشه ... من برم دیگه
شوگا: میرسونمت
ات: خودم میرم
جیهوپ: ماشین نیاوردی الانم دیر وقته
ات: باشه
از جیهوپ خداحافظی کردم و رفتیم تو ماشین
شوگا: خب کجا برم؟ خونت کجاست؟
ات: تو خیابون ( چه میدونم یه جا هست دیگه)
شوگا: باشه
از زبون شوگا
( در خواستی )
پارت ۱۹
شوگا: یه دقیقه برا خودت سر خود تصمیم نگیر
ات: سر خود نیست حقیقته
شوگا: چرا نمیفهمی ما اون موقع بچه بودیم؟ ( بلند)
ات: یه جوری میگی انگار ده سال گذشته ( بلند)
شوگا: واقعاً فکر میکنی چهار سال زمان کمیه؟ ( بلند)
ات: زمان کمی نیست ولی ...من فکر نکنم تو تغییری بتونی بکنی تو چهار سال ( بلند)
شوگا: آره تغییر نکردم چون هنوزم مثل چهار سال پیش دوست دارم ( بلند)
جیهوپ: با آرامشم میشه حرف زد
ات : اگه به چهار سال پیشه پس دوسم نداری
شوگا: معلومه که دوست دارم ...همون موقع هم از ته دلم دوست داشتم
ات: پس رفتارات
شوگا: رفتارام مگه چطوری بود ؟ ( بلند)
جیهوپ: شوگا آروم باش دیگه( داد)
شوگا: آخه
جبهوپ: آخه نداره...با هردوتونم هستم صداتونو بلند نکنید ( بلند)
واقعا فکر نمیکردم جیهوپ میتونه انقدر ترسناک باشه
شوگا: باشه
جیهوپ: میریم خونه ی من
ات: من نمیام کار دارم
جیهوپ: همین که گفتم( بلند)
ات: آخه براچی باید بیام خونه ی یه غریبه ؟
جیهوپ: ات ( عصبی )
ات: ب..باشه میام
هردومون دنبال شوگا رفتیم یه ماشین جلوی در منتظر ما بود وقتی رفتیم داخل بقیه ی پسرا اونجا بودن
از دیدن من تعجب کردن
پسرا: سلام
ات: سلام
جیمین: شما ها کج...
جیهوپ: بهتره سوالی نپرسی چون فعلا حوصله ی هیچی رو ندارم ....برو اول سمت خونه ی من( رو به راننده)
راننده: چشم
حدود به ربع بعد رسیدیم
کل راه همه ساکت بودیم وقتی رسیدیم ما سه نفر پیاده شدیم و بقیه رفتن
دوباره دنبال جیهوپ رفتیم و رسیدیم به خونه و رفتیم داخل
جیهوپ: بشینین
شوگا نشست منم دورترین نقطه به شوگا رو پیداکردم و نشستم
جیهوپ: بیا اینجا
ات: جام خوبه .... میشه زودتر حرفاتون رو بزنید من باید برم خونه
جیهوپ: باشه ..شوگا شروع کن
شوگا: تو راست میگی
ات: درباره ی ؟
شوگا: من اول رابطه واقعا دوست داشتم ...اما وقتی ایوا رو دیدم ...نظرم یکم تغییر کرد ..حس کردم دارم به سمت ایوا کشیده میشم و همین اتفاق هم افتاد ...اما قسم میخورم اون روز که تو مارو دیدی من نمیخواستم ببوسمش خودش منو بوسید بعدم میخواستم بهت پیام بدم ولی
ات: ولی بلاک بودی
شوگا: آره
ات: خب تبریک میگم شماها که همو دوست دارین دیگه چیکار من دارین ؟
شوگا: فقط یه مدت کوتاه بود ولی تمام مدت فکر و ذکرم تو بودی
ات : الان انتظار داری چیکار کنم؟
شوگا: منو ببخشم ..بهم یه فرصت دوباره بده تا جبران کنم
ات:.....من ...نمیدونم چی بگم
جیهوپ: به پیشنهادش فکر کن بعد جواب بده
ات: باشه ... من برم دیگه
شوگا: میرسونمت
ات: خودم میرم
جیهوپ: ماشین نیاوردی الانم دیر وقته
ات: باشه
از جیهوپ خداحافظی کردم و رفتیم تو ماشین
شوگا: خب کجا برم؟ خونت کجاست؟
ات: تو خیابون ( چه میدونم یه جا هست دیگه)
شوگا: باشه
از زبون شوگا
- ۳۴.۱k
- ۰۱ آبان ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط