Part

Part 2
ویو تهیونگ:
اجازه ورود رو به منشی جانگ دادم.
منشی جانگ با یه پسر وارد شد...کتشلوار مشکی..موهای مرتب..و..یکم بامزه..و..چشماش... بیخیال از منشی درخواست کردم که رزومه ی فرد رو بهم بده و بعد از دادن رزومه از دفتر خارج شد.
_آقای جئون جانگ کوک...22ساله
+درسته
_خب تو چه چیزهایی مهارت داری یا در نظر داری که کدوم قسمت شرکت کارکنی؟ بازرگانی؟حقوق؟یا...
+خب راستش من دانشجوی حقوق هستم و میتونم وکیل شرکت یا وکیل شما باشم اما خب من تو ریاضیات، رانندگی،برنامه ریزی هم خوب هستم.
_واو. خب من یه سوال میپرسم و طبق اون استخدامت میکنم..قبوله؟
+خب...باشه
_ اگر یه ساختمان ۶ طبقه داشته باشه و ۴ طبقه هم زیر زمین،یک فرد از طبقه ی اول .. ۳طبقه به سمت زیرزمین بره...اون فرد طبقه چندم ساختمان هست؟
+ طبقه ی 2-
_ریاضیت خوبه...استخدامی.
قصد تهیونگ از استخدام این بود که اون پسر براش جالب بود و بوی خون اون فرق داشت..مسئله ریاضی فقط یه بهونه بود.
+واقعا؟از کی شروع به کار کنم؟
_امروز رو خووووب استراحت کن و فردا ساعت 06:30 جلوی در شرکت باش.
+ممنون قربان...خداحافظ.
_صبر کن
+بله قربان!؟
_به من نگو(قربان) به جاش (آقای کیم) صدام کن.
+چشم قر..ام..آقای کیم.
ادامه ی ویو تهیونگ:از دفترم که بیرون رفت انگار سکوت عجیب و دردناکی تو اتاق حاکم شد.
اون پسر بامزه بود.
[پایان ویو...]
راوی:
تهیونگ که غرق در فکر به اون پسر بود بعد چند دقیقه به خودش اومد و کامپیوتر و سیستم شرکت رو روشن کرد..و باز هم غرق در کار شد.
تهیونگ همیشه کارش براش مهم بود و تقریبا میشه گفت با کارش ازدواج کرده‌.
ساعت 22:18 بود که منشی جانگ روصدا زد.
_آقای جااانگ.
اما جوابی از منشی دریافت نکرد و دوباره منشی جانگ را صدا زد.
_آقای ججااااانننگگگ.
و باز هم جوابی دریافت نکرد. خودش از جاش بلند شد و به سمت در دفتر رفت..وقتی در رو باز کرد با میز به هم ریخته ی منشی نگاهی انداخت و بعد متوجه منشی جانگ شد که دستش زیر چونش بود و آیپد هم دستش بود اما خوابش برده بود.

_اوههه...منشی جانگ[با صدایی ملایم]
+اوه ببخشید رئیس من یکم چرت زدم..الان میرم یه قهوه میخورم حالم اوکی بشه.

اینبار تهیونگ با کمی مهربونی و با نگاهی نگران رو به منشی کرد

_برو خونه،این چند وقت اصلا نخوابیدی و کلی قهوه خوردی
+اما رئیس م...
تهیونگ وسط حرف پسر پرید ، نگاهی جدی و سرد به او انداخت.
_همین که گفتم
+چشم رئیس واقعا ممنونم
__
دیدگاه ها (۳)

#سریال_کره_ای #عشق #خطرناک

پارت1 start ویو تهیونگ:بالاخره صبح شد و مشکلات من با نور خور...

#درخواستی#دوپارتیوقتی........ تو منشی ای با ملیت ایرانی در ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط