همخونه اخموم🌱
#همخونه_اخموم🌱
#PaRt29
ا/ت
صدای گوشی جیمین بلند شد نگاهی بش کرد و گف
جیمین:هوسوکه نوشته من نمیام شما بخورین(من چرا منحرف شدن🗿)
ا/ت:اوکی بیا پس تا بخوریم..
(عه عه🗿)
بعد اینکه خوردیم (ای بابا🗿🗿🗿) ظرفا رو شستم و رفتم اتاقم گوشیم برداشتم برکشتم تو پذیرایی جیمین داشت فیلم میدید گوشیم گذاشتم رو عسلی و مشغول نگا کردن ب فیلم شدم
ده دیقه نشده بود ک گوشم زنگ خورد با دیدن اسم آرمان لبخند پهنی
زدم و ایکون سبزو کشیدم
ا/ت:آرماننن همین ی ساعت پیش زنگ زدی!
آرمان:عهه شماره تورو گرفتم اشتباه شده بای
ا/ت:دیوونه بای
گوشیو قط کردم و دوباره گذاشتم رو عسلی نگاهی ب جیمین انداختم ک با اخم همیشگیش نگام میکرد
ا/ت:چیههه؟؟
جیمین:هیچی
نگاهی ب ساعت کردم چهار و نیم بود دلم میخاست برم بیرون قدم بزنم
بلند شدم سمت اتاقم رفتم لباسم عوض کردم ارایشمم ی رژ صورتی کمرنگ با ی خط چشم کشیدم کیف و گوشمیو برداشتم
از اتاق رفتم بیرون جیمین هنوز داشت فیلم نگا میکرد
کفشام پوشیدم ک سرش چرخید سمتم
جیمین:کجامیری؟
ا/ت:بیرون
جیمین: دارم میبینم بیرون یعنی کجا
دقیقا؟
بعدم با قیافه حقبه جانبی نگام کرد
#PaRt29
ا/ت
صدای گوشی جیمین بلند شد نگاهی بش کرد و گف
جیمین:هوسوکه نوشته من نمیام شما بخورین(من چرا منحرف شدن🗿)
ا/ت:اوکی بیا پس تا بخوریم..
(عه عه🗿)
بعد اینکه خوردیم (ای بابا🗿🗿🗿) ظرفا رو شستم و رفتم اتاقم گوشیم برداشتم برکشتم تو پذیرایی جیمین داشت فیلم میدید گوشیم گذاشتم رو عسلی و مشغول نگا کردن ب فیلم شدم
ده دیقه نشده بود ک گوشم زنگ خورد با دیدن اسم آرمان لبخند پهنی
زدم و ایکون سبزو کشیدم
ا/ت:آرماننن همین ی ساعت پیش زنگ زدی!
آرمان:عهه شماره تورو گرفتم اشتباه شده بای
ا/ت:دیوونه بای
گوشیو قط کردم و دوباره گذاشتم رو عسلی نگاهی ب جیمین انداختم ک با اخم همیشگیش نگام میکرد
ا/ت:چیههه؟؟
جیمین:هیچی
نگاهی ب ساعت کردم چهار و نیم بود دلم میخاست برم بیرون قدم بزنم
بلند شدم سمت اتاقم رفتم لباسم عوض کردم ارایشمم ی رژ صورتی کمرنگ با ی خط چشم کشیدم کیف و گوشمیو برداشتم
از اتاق رفتم بیرون جیمین هنوز داشت فیلم نگا میکرد
کفشام پوشیدم ک سرش چرخید سمتم
جیمین:کجامیری؟
ا/ت:بیرون
جیمین: دارم میبینم بیرون یعنی کجا
دقیقا؟
بعدم با قیافه حقبه جانبی نگام کرد
۸.۲k
۲۸ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.