فیک درد عشق

فیک درد عشق


فصل دوم(ادامه ی پارت بیست و شیش)


دونه دونه به همه ی بادیگارد ها با چاقوش حال میداد
اروم به چشماشون ضربه میزد و بعد از ترکیدن چشماشون به قلبشون ضربه می زد
مثل یه قاتل حرفه ای کارش رو انجام میداد
بعد از کشتن همه ی بادیگارد ها از اتاق خارج شد
دور تا دور اتاق توسط پلیس ها محاصره شده بود
چند ثانیه ای به فکر فرو رفت که با صدای مردی که رو به روش بود به خودش اومد
اون مرد رو می‌شناخت
عمو یونگی رفیق باباش
• اگه الان خودت رو تسلیم کنی باهات کاری نداریم
نمیتونست حرف بزنه
چون اگه حرف میزد عمو یونگی میشناختنش
دیدگاه ها (۰)

فیک درد عشقفصل دوم (پارت بیست و هفت)سکوت همه جا حاکم شده بود...

صدایی که از ارامش خالص جاریه🙃

فیک درد عشقفصل دوم (پارت بیست و شیش)روز بعدجونگ مین ویویه لب...

فیک درد عشقفصل دوم(پارت بیست و پنج)- جونگ کوک الان چیکار کنی...

#شب_خاص Part 27. تو همین فکرها...

ارباب مرگبار من: پارت ۳از زبون میسو فهمیدم جونگکوکه کنار گوش...

پارت : ۳۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط