پارت 11 از زبون آنا
پارت#11#از زبون آنا
بلند شدم و با توپ پلاستیکی روبه رو شدم که شیشه رو شکسته بود زود صفحه ی سوزن ها رو از روی زمین برداشتم و توی کیفم انداختم
الان که بیان ببینن شیشه شکسته منو میکشن درسته پولش زیاد نمیشه اما نمرات امسالم خیلی مهمه و منم فقط بخاطر اینکه از نصرتی بدم میاد اینکا رو میکنم اگه میرفتم بیرون با چک کردن دوربین های راهرو میفهمیدن من تو کلاس بودم بخاطر همین رفتم زیر نیمکت ته کلاس حدود ده دیقه بعد زنگ خورد ببچه ها وارد کلاس شدند و با جیغ اه اوه کلاس رو شلوغ کردم منم در بین از زیر میز به صورت خیلی نامحسوس در اومدم بعد از اینکه مستخدم مدرسه خورده شیشه ها رو جمع کرد خانم نصرتی آمد سر کلاس اولش که آمد کلی باهامون غرغر کرد که درس نمیخونین و از این حرفها بعد ام داوطلبی از نسترن دختر چاپلوس کلاس پرسید داشت میرفت سر جاش بشینه من با لبخند خبیصی منتظر بودم که نسترن بی پدر مادر گفت:
نسترن-خانم نشینید
نصرتی-برای چی دخترم؟
نسترن-خانم زیرتون سوزن
خانم مث برق بلند شد و نگاهی به صندلی کرد
نصرتی-آنا از کلاس برو بیرون
من-خانم برای چی؟
نصرتی-چون تو از این کارا میکنی .
من-سند نیازمندیم
نصرتی-الان که خانم رعنا رو صدا کردم می فهمی
نشستم سر جام نگرانی نداشتم چون میدونم خانم رعنا یه آدم پول پرست و زود از من میگذره
خانم رعنا وارد کلاس شد و بچه ها به جز من بلند شدم
رعنا-مشکل چیه خانم نصرتی؟
بعد از اینکه بنده حق به جانب حق خود را پس گرفتم
وجی-چه دروغ ها
من-خف کن دهنت بو میده
وجی-با خودت بودی دیگه
من-آره.... نه یعینی برو گمشو که هروقت میای اعصابم رو خط خطی میکنی خدایا چرا به هر نفر یه وجی با اخلاقیات خودش نمیدی؟
وجی-اونوقت که دیگه اسمش وجدان نبود
من-اه برو گمشو هیچی از درس نفهمیدم
وجی-نکه همیشه شاگرد خرخونی بخاطر همین میگم اسکل تو با این وضع درس خوندن دانشگاه روستاتون بزور جات میدن
من-اولا وجی تو اینقد بی تربیت نبودی داری بلا میشی!!!!
دوما من خیلی هم خوب در میخونم
سوما روستا ی شما دانشگاه داره که مال ما بخواد داشته باشه
زیییییییییینننگگگگگگ
زود کیفم رو برداشتم وبا درنا و هان رفتیم بیرون
هر کدوم بعد از خداحافظی سوار سرویس هامون شدیم و حرکت به سوی خونه ااا نه من دیشب خونه ی خاله رزا بودم اونم از خیانت مریم به بابام کپ کرد به راننده گفتم بره خونه ی خودمون چون از صبح قراره برم خونه ی خاله رزا ولی حتما الان بابا اومده و مرریم هیچ کاری نمیتونه بکنه
وارد خونه شدم
من- سلام
مریم-سلام خوبی؟
من-خوب الان که میدونی رازت رو میدونم باهام خوش رفتار هستی
مریم-ببین انا هر چی بخای بهت پول میدم فقط به حسین چیزی نگو
من- حالا روش فکر میکنم
رفتم اتاقم طبقه ی بالا و در لپتابم رو باز کردم رفتم تو ایمیلم
-من-سارا؟
-من-خوبی؟
من- چرا امروز نیومدی مدرسه
منتظر بودم سارا جوابم رو بده که با صدای زنگ و شنیدن صدای حامد حس فضولیم گل کرد رفتم پاین که....
به قلم:سارا
لایک و نظر فراموش نشه
بلند شدم و با توپ پلاستیکی روبه رو شدم که شیشه رو شکسته بود زود صفحه ی سوزن ها رو از روی زمین برداشتم و توی کیفم انداختم
الان که بیان ببینن شیشه شکسته منو میکشن درسته پولش زیاد نمیشه اما نمرات امسالم خیلی مهمه و منم فقط بخاطر اینکه از نصرتی بدم میاد اینکا رو میکنم اگه میرفتم بیرون با چک کردن دوربین های راهرو میفهمیدن من تو کلاس بودم بخاطر همین رفتم زیر نیمکت ته کلاس حدود ده دیقه بعد زنگ خورد ببچه ها وارد کلاس شدند و با جیغ اه اوه کلاس رو شلوغ کردم منم در بین از زیر میز به صورت خیلی نامحسوس در اومدم بعد از اینکه مستخدم مدرسه خورده شیشه ها رو جمع کرد خانم نصرتی آمد سر کلاس اولش که آمد کلی باهامون غرغر کرد که درس نمیخونین و از این حرفها بعد ام داوطلبی از نسترن دختر چاپلوس کلاس پرسید داشت میرفت سر جاش بشینه من با لبخند خبیصی منتظر بودم که نسترن بی پدر مادر گفت:
نسترن-خانم نشینید
نصرتی-برای چی دخترم؟
نسترن-خانم زیرتون سوزن
خانم مث برق بلند شد و نگاهی به صندلی کرد
نصرتی-آنا از کلاس برو بیرون
من-خانم برای چی؟
نصرتی-چون تو از این کارا میکنی .
من-سند نیازمندیم
نصرتی-الان که خانم رعنا رو صدا کردم می فهمی
نشستم سر جام نگرانی نداشتم چون میدونم خانم رعنا یه آدم پول پرست و زود از من میگذره
خانم رعنا وارد کلاس شد و بچه ها به جز من بلند شدم
رعنا-مشکل چیه خانم نصرتی؟
بعد از اینکه بنده حق به جانب حق خود را پس گرفتم
وجی-چه دروغ ها
من-خف کن دهنت بو میده
وجی-با خودت بودی دیگه
من-آره.... نه یعینی برو گمشو که هروقت میای اعصابم رو خط خطی میکنی خدایا چرا به هر نفر یه وجی با اخلاقیات خودش نمیدی؟
وجی-اونوقت که دیگه اسمش وجدان نبود
من-اه برو گمشو هیچی از درس نفهمیدم
وجی-نکه همیشه شاگرد خرخونی بخاطر همین میگم اسکل تو با این وضع درس خوندن دانشگاه روستاتون بزور جات میدن
من-اولا وجی تو اینقد بی تربیت نبودی داری بلا میشی!!!!
دوما من خیلی هم خوب در میخونم
سوما روستا ی شما دانشگاه داره که مال ما بخواد داشته باشه
زیییییییییینننگگگگگگ
زود کیفم رو برداشتم وبا درنا و هان رفتیم بیرون
هر کدوم بعد از خداحافظی سوار سرویس هامون شدیم و حرکت به سوی خونه ااا نه من دیشب خونه ی خاله رزا بودم اونم از خیانت مریم به بابام کپ کرد به راننده گفتم بره خونه ی خودمون چون از صبح قراره برم خونه ی خاله رزا ولی حتما الان بابا اومده و مرریم هیچ کاری نمیتونه بکنه
وارد خونه شدم
من- سلام
مریم-سلام خوبی؟
من-خوب الان که میدونی رازت رو میدونم باهام خوش رفتار هستی
مریم-ببین انا هر چی بخای بهت پول میدم فقط به حسین چیزی نگو
من- حالا روش فکر میکنم
رفتم اتاقم طبقه ی بالا و در لپتابم رو باز کردم رفتم تو ایمیلم
-من-سارا؟
-من-خوبی؟
من- چرا امروز نیومدی مدرسه
منتظر بودم سارا جوابم رو بده که با صدای زنگ و شنیدن صدای حامد حس فضولیم گل کرد رفتم پاین که....
به قلم:سارا
لایک و نظر فراموش نشه
۸.۳k
۲۵ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.