اسم عشق یک مافیا
پارت ۵۳
جونگ کوک: فایده نداره
رونا: چی
جونگ کوک: باید بیام از خانوادت بگیرمت....تا همیشه ور دل خودم باشی
رونا: چی میگی ( 😑😐😂)
جونگ کوک: نخند حق دارم
رونا : باشه باشه
روای: درسته رونا رفتار جونگ کوک اصلأ دوست نداره ولی این باعث نمیشه که
دوسش نداشته باشه درسته که اوایلش اصلا دوسش نداشت ولی اینم بود که
جونگ کوک عاشقانه اون دوست داشت و هر موقع که وقت داشت حسش نسبت
بهش اعتراف می کرد این حس که یکی عاشقانه بهت نگاه می کنه و دوست داره
خودش حکم یک زندگی عالی داره
جونگ کوک: می خوای ببرمت یکم بگردی
رونا: خوابم میاد
جونگ کوک : چقدر می خوابی تو
رونا: اههه به خوابم گیر می دی ( کیوت)
جونگ کوک: بیا بریم دیگه
رونا: باشه
بعد از چند دقیقه رونا بلند شد همراه کوک به بیرون رفت رونا
واقعا کنار کوک خوشحال بود تمام مدت همراه کوک بود
جونگ کوک: چیزی نمی خوای برات بگیرم
رونا: نه
جونگ کوک: مطمئن هستی
رونا: اوهوم
بعد از کلی گشت گزار به خونه برگشتن
رونا: گشنمه
جونگ کوک: الان برات یک چیزی درست می کنم
رونا: باشه
بعد از که غذا رو حاضر کرد رونا غذاش خورد و روی مبل نشسته بود
جونگ کوک آروم اومد کنارش نشست و رونا داخل بغلش کشید
جونگ کوک: ..........
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.