🌿 🌿 من دوستت دارم دیونه پارت۱۳۵ (عرفان)
🌿 🌿 من دوستت دارم دیونه #پارت۱۳۵ #(عرفان)
-مامان کاش پیشم بودی ..مامان بزرگ هست..ولی من تورو میخوام .دوست دارم توکنارم باشی .خیلی خیلی سخته کل عمرتو بدون گفتن کلمه ای مامان سرکنی..این روزادلم بد بهونتو میگیره..مامان خسته ام..دیگه نمیکشم ..کاش پیشم بودی وبامحبتای مادرانت آرومم میکردی .مامان یه خبرخوب برات آوردم امیرنمرده..بهترین دوستم زندست وبابت این اتفاق خیلی خوشحالم..ولی میدونی چیه..رویاازم دلخوره..ازم بدش میاد،البته حقم داره طفلی کم بیراه بهش نگفتم..هرچی ازدهنم درمیومدبارش میکردم .ولی واقعاازته دل نبود من تو شوک مرگ امیربودم و این اتفاق خیلی اعصبیم کرده بود حتی چندبارم سرمامان بزرگ دادکشیدم.ولی بعدش پشیمون شدم..باامیررفته بودیم خونه رویا،تونگاهش پرازخشم ودلخوری بود،بهم گفت ازم متنفره..ولی میدونم که نمیتونه متنفرباشه..مامان دیگه نمیدونم بایدچیکارکنم..برام دعاکن.براپسرت دعاکن..خم شدمو سنگ قبرو بوسیدم..
-من میرم ولی بازم میام..ازجام بلندشدمو ازقبرمامان عزیزم فاصله گرفتم..
-چییی؟
-میگم من از آرشین خوشم امده اگه میشه باهاش حرف بزن اززیرزبونش بکش ببین حسی نسبت به من داره یانه..زدم زیرخنده..
-زهرمارچرامیخندی مگه جک گفتم؟
-ازجک کمترنبود تو عاشق آرشین ماشدی
-نه آرشین عمم ..عاشق که نه یه جورایی ازش خوشم امده میخوام بدونم حس اون نسبت به من چیه.
-باشه من یجوری اززبونش میکشم..فقط یه چیزی اگه میخوای باآرشین باشی بی زحمت اون حلقه روازدستت بیرون بیار..
-چرا؟
-چون اگه حلقه رودستت ببینه حس میکنه یه نفر بینتون هست که تو اونو بیشتردوست داری واین باعث میشه آرشین نتونه .راجبت هیچ فکری بکنه..اگه ازآرشین خوشت امده وقصدت واقعا ازدواج مجدده اون حلقه روبیرون بیار..وگرنه که بیخالشو..
-نمیتونم.
-نمیتونی،پس یعنی اینکه هنوزم عاشق خانم خدابیامرزتی وحست به آرشین .بخاطراینه که یه مدت روباهم گذروندین ویه وابستگی کوچولوبه وجودامده که اونم بامرورزمان ازبین میره..
-بنظرت همچین چیزیه؟
-صددرصد شک نکن وقتی حاضرنیستی حلقه رودربیاری یعنی هنوز عشق به همسرت توقلبت شکوفاست..آرشین مثل خواهرمه نمیخوام به احساسش هیچ لطمه ای وارد بشه..دوست دارم خوبختیشو ببینم..نه غم واندوهشو، اگه تلاش میکنی این حلقه رودربیاری که من به آرشین میگم وگرنه که هیچی.سروش ازجاش بلندشد..دستشو روسینه اش کشید.
-بهتره برم یکم بهش سروسامون بدم.
-آره بروخوب فکرکن..ولی بگم اگه حلقه رودربیاری ضرر نمیکنی آرشین واقعا دخترپاک ونجیبیه.
-میدونم.
-خوبه..پس درست تصمیمتو بگیر..
سرشوتکون داد خداحافظی کردورفت..تکیمو به صندلی دادم وچشمامو بستم..
(نمیخوام تو هوایی که ایشون نفس میکشه نفش بکشم)
نویسنده؛S.ma.Eh
-مامان کاش پیشم بودی ..مامان بزرگ هست..ولی من تورو میخوام .دوست دارم توکنارم باشی .خیلی خیلی سخته کل عمرتو بدون گفتن کلمه ای مامان سرکنی..این روزادلم بد بهونتو میگیره..مامان خسته ام..دیگه نمیکشم ..کاش پیشم بودی وبامحبتای مادرانت آرومم میکردی .مامان یه خبرخوب برات آوردم امیرنمرده..بهترین دوستم زندست وبابت این اتفاق خیلی خوشحالم..ولی میدونی چیه..رویاازم دلخوره..ازم بدش میاد،البته حقم داره طفلی کم بیراه بهش نگفتم..هرچی ازدهنم درمیومدبارش میکردم .ولی واقعاازته دل نبود من تو شوک مرگ امیربودم و این اتفاق خیلی اعصبیم کرده بود حتی چندبارم سرمامان بزرگ دادکشیدم.ولی بعدش پشیمون شدم..باامیررفته بودیم خونه رویا،تونگاهش پرازخشم ودلخوری بود،بهم گفت ازم متنفره..ولی میدونم که نمیتونه متنفرباشه..مامان دیگه نمیدونم بایدچیکارکنم..برام دعاکن.براپسرت دعاکن..خم شدمو سنگ قبرو بوسیدم..
-من میرم ولی بازم میام..ازجام بلندشدمو ازقبرمامان عزیزم فاصله گرفتم..
-چییی؟
-میگم من از آرشین خوشم امده اگه میشه باهاش حرف بزن اززیرزبونش بکش ببین حسی نسبت به من داره یانه..زدم زیرخنده..
-زهرمارچرامیخندی مگه جک گفتم؟
-ازجک کمترنبود تو عاشق آرشین ماشدی
-نه آرشین عمم ..عاشق که نه یه جورایی ازش خوشم امده میخوام بدونم حس اون نسبت به من چیه.
-باشه من یجوری اززبونش میکشم..فقط یه چیزی اگه میخوای باآرشین باشی بی زحمت اون حلقه روازدستت بیرون بیار..
-چرا؟
-چون اگه حلقه رودستت ببینه حس میکنه یه نفر بینتون هست که تو اونو بیشتردوست داری واین باعث میشه آرشین نتونه .راجبت هیچ فکری بکنه..اگه ازآرشین خوشت امده وقصدت واقعا ازدواج مجدده اون حلقه روبیرون بیار..وگرنه که بیخالشو..
-نمیتونم.
-نمیتونی،پس یعنی اینکه هنوزم عاشق خانم خدابیامرزتی وحست به آرشین .بخاطراینه که یه مدت روباهم گذروندین ویه وابستگی کوچولوبه وجودامده که اونم بامرورزمان ازبین میره..
-بنظرت همچین چیزیه؟
-صددرصد شک نکن وقتی حاضرنیستی حلقه رودربیاری یعنی هنوز عشق به همسرت توقلبت شکوفاست..آرشین مثل خواهرمه نمیخوام به احساسش هیچ لطمه ای وارد بشه..دوست دارم خوبختیشو ببینم..نه غم واندوهشو، اگه تلاش میکنی این حلقه رودربیاری که من به آرشین میگم وگرنه که هیچی.سروش ازجاش بلندشد..دستشو روسینه اش کشید.
-بهتره برم یکم بهش سروسامون بدم.
-آره بروخوب فکرکن..ولی بگم اگه حلقه رودربیاری ضرر نمیکنی آرشین واقعا دخترپاک ونجیبیه.
-میدونم.
-خوبه..پس درست تصمیمتو بگیر..
سرشوتکون داد خداحافظی کردورفت..تکیمو به صندلی دادم وچشمامو بستم..
(نمیخوام تو هوایی که ایشون نفس میکشه نفش بکشم)
نویسنده؛S.ma.Eh
۶۶.۶k
۲۲ دی ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.