(این داستان از انجمن نیست و خودم نوشتمش )
(این داستان از انجمن نیست و خودم نوشتمش )
دخترک ، نگاهی به مو ها مشکی خود کرد .
چیزی که اون رو بین این همه الف خاص، میکرد.
تمام الف ها مو های سفید داشتند، ولی، اون دختر موهایی به رنگ شب داشت.
او و دوستش تنها باز مانده از نژاد الف های شب بودند . الف هایی که همه مو های سیاهی داشتند و چشم هایی که وقتی عصبانی میشدند به رنگ خون در می آمد.
دخترک با صدای دوستش به خودش آمد:{ ملورین!! ملورین!!!}
دخترک که ملورین نام داشت پاسخ داد:{بله!!؟؟}
دوستش که رز نام داشت گفت :{ بیا بریم . مدرسه دیر میشه!!!..}
ملورین کیفش را برداشت و با رز به سمت مدرسه حرکت کرد.
رز گفت :{ ملورین امروز باید از راه مدرسه بریم جنگل.}
ملورین:{ چرا!}
رز پاسخ داد:{ نمیدونم استیون گفته.}
ملورین گفت:{........
ادامه دارد
خوب بود؟🌝🍀
میدونم کوتاه بود ولی اگر حمایت بشه امروز پارت دو رو میزارم🌝🧙🐸🍀
دخترک ، نگاهی به مو ها مشکی خود کرد .
چیزی که اون رو بین این همه الف خاص، میکرد.
تمام الف ها مو های سفید داشتند، ولی، اون دختر موهایی به رنگ شب داشت.
او و دوستش تنها باز مانده از نژاد الف های شب بودند . الف هایی که همه مو های سیاهی داشتند و چشم هایی که وقتی عصبانی میشدند به رنگ خون در می آمد.
دخترک با صدای دوستش به خودش آمد:{ ملورین!! ملورین!!!}
دخترک که ملورین نام داشت پاسخ داد:{بله!!؟؟}
دوستش که رز نام داشت گفت :{ بیا بریم . مدرسه دیر میشه!!!..}
ملورین کیفش را برداشت و با رز به سمت مدرسه حرکت کرد.
رز گفت :{ ملورین امروز باید از راه مدرسه بریم جنگل.}
ملورین:{ چرا!}
رز پاسخ داد:{ نمیدونم استیون گفته.}
ملورین گفت:{........
ادامه دارد
خوب بود؟🌝🍀
میدونم کوتاه بود ولی اگر حمایت بشه امروز پارت دو رو میزارم🌝🧙🐸🍀
۳.۱k
۲۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.