ساعت دقیقه شب

ساعت 1:30دقیقه شب


کلاهمو گذاشتم ماسکمو زدم
سوار ماشینی که اجاره کرده بودم شدم
زنگ زدم به کای
+همه چی اماده شده
_اره...ببینم یجی مطمئنی از تصمیمت
+تو کل عمرم اینقد مطمئن نبودم
گوشیو قط کردم
راه افتادم
ماشینو دور تر از زندان پارک کردم
داخل گروه نوشتم
من دارم میرم داخل همه اماده باشین
(((کای جین و هیونجین)))
_باشه

از دیوار خودمو انداختم تو از پشت زندان رفتم پنجره‌ای بود ک به راه‌رو راه داشت داشتم میرفتم
که یهو چند تا نگهبانان داشتن میومدن
خودمو پشت دیوار قایم کردم
+ای مادرتو...حامله کردم

خودمو از اون پنجره انداختم تو تعادلمو از دست دادم محکم خوردم زمین حس کردم زانوم هزار تیکه شد🥲🥲

نگهبان:هیییی تو اینجا چیکار میکنی
نگهبان اسلحه رو در آورد سمت یجی گرفت
شت شت شتتتتتت عننن تو شانسمم به زور بلند شدم
نگهبان:همون جایی که هستی زانو بزن دستاتو بزا رو سرت زود باش وگرنه شلیک میکنم

یجی حرف نزد اروم زان زد دستاشو رو سرش گذاشت
نگهبان اروم اروم نزدیک یجی زد خاست دستبند بزنه بش که یهو...

لایک کنید پارت بعدی آخره:))❤
دیدگاه ها (۱)

دستشو گرفتم پیچوندم تنفگو از دستش گرفتم نگهبانو چسبوندم به د...

کای خودشو به یجی رسوند یجی امپول بیهوشی رو از کای گرفت وارد ...

کومان🔥

چرا اشکت اومد اون فقط کلیپه💔:)کلیپ:

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

༺༽ 𝐧𝐢𝐠𝐡𝐭 𝐦𝐚𝐬𝐤 ༼༻𝐩𝐚𝐫𝐭:«𝟒» ★........★........ ★........★.........

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط