کای خودشو به یجی رسوند
کای خودشو به یجی رسوند
یجی امپول بیهوشی رو از کای گرفت وارد بازو تهیونگ کرد چون اگه تهیونگ بیدار میشد سلیطه بازی میکرد
(😂💔)
کای تهیونگ رو روکولش گذاشت
_وای خدا اندازه خرسه قدش
+هوی گوه نخوراااا گمشو بیا دنبالم
من جلوتر رفتم ک کسی نباشه به کای اشاره کردم که بیاد
رفتیم داشتیم خارج میشدیم کای رو زوتر فرستادم از دیوار بیرون خاستم بپرم که ی نگهبان
بیناموس پیدا دیگ تنفگ گرف سمتم
*برگر وایسا دستاتو بگیر بالا
مثلا امروز نصفشون به دلایلی نیومده بودن عن تو روت
اومد نزدیکم تکون نخوردم
*دستشو نزدیک اوردم خاست ماسکمو د بیاره که گرفتم محکم کوبونمش که با پاش زد به جای زخم قبلی کمرم افتادم رو زمین درد وحشت ناکی گرفت
به زور بلند شم سمتم حمله کرد جا خالی دادمو از موهاش گرفتمش
میکوبیدمش به دیوار کاملا سرش خونی شده بود
ویو کای
خودمو رسوندم به ماشین
تهیونگ رو صندلی عقب گذاشتم
رفتم نشستم
پس چرا یجی نمیادددددد نگاهی به تهیونگ کردم
_باورم نمیشه بخاطرت از شغلش که چی از جونش هم گذشت :)
ویو یجی
رفتم نزدیک بادیگارده نفس نمیکشید
با درد وحشتناکی که داشتم خودمو به ماشین رسوندم
کای توی ماشین نشسته بود منتظر یجی که دید یجی داره میاد سمت ماشین
خودشو انداخت تو ماشین
_حاااالتت خوبهههه
+ا..ره برو زودتر
کای راه افتاد
برگشتم نگاهی به تهیونگ کردم
کیوت>>>>♡
هیییی میخام زوتر تموم کنم نمیشه 😁😁❤
لایک کنیددددددددد🐌
یجی امپول بیهوشی رو از کای گرفت وارد بازو تهیونگ کرد چون اگه تهیونگ بیدار میشد سلیطه بازی میکرد
(😂💔)
کای تهیونگ رو روکولش گذاشت
_وای خدا اندازه خرسه قدش
+هوی گوه نخوراااا گمشو بیا دنبالم
من جلوتر رفتم ک کسی نباشه به کای اشاره کردم که بیاد
رفتیم داشتیم خارج میشدیم کای رو زوتر فرستادم از دیوار بیرون خاستم بپرم که ی نگهبان
بیناموس پیدا دیگ تنفگ گرف سمتم
*برگر وایسا دستاتو بگیر بالا
مثلا امروز نصفشون به دلایلی نیومده بودن عن تو روت
اومد نزدیکم تکون نخوردم
*دستشو نزدیک اوردم خاست ماسکمو د بیاره که گرفتم محکم کوبونمش که با پاش زد به جای زخم قبلی کمرم افتادم رو زمین درد وحشت ناکی گرفت
به زور بلند شم سمتم حمله کرد جا خالی دادمو از موهاش گرفتمش
میکوبیدمش به دیوار کاملا سرش خونی شده بود
ویو کای
خودمو رسوندم به ماشین
تهیونگ رو صندلی عقب گذاشتم
رفتم نشستم
پس چرا یجی نمیادددددد نگاهی به تهیونگ کردم
_باورم نمیشه بخاطرت از شغلش که چی از جونش هم گذشت :)
ویو یجی
رفتم نزدیک بادیگارده نفس نمیکشید
با درد وحشتناکی که داشتم خودمو به ماشین رسوندم
کای توی ماشین نشسته بود منتظر یجی که دید یجی داره میاد سمت ماشین
خودشو انداخت تو ماشین
_حاااالتت خوبهههه
+ا..ره برو زودتر
کای راه افتاد
برگشتم نگاهی به تهیونگ کردم
کیوت>>>>♡
هیییی میخام زوتر تموم کنم نمیشه 😁😁❤
لایک کنیددددددددد🐌
۳.۹k
۰۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.