-【رمان عشق خطرناک】-
-【رمان عشق خطرناک】-
از گفته راوی:شب بود، و داشت توخیابان ها راه میرفت.
فاکوزاوا با خودش گفت: باز اینکه خیلی خطرناکه ولی دیگه حوصله ندارم ،امروز خیلی کار داشتم ...به شدت خسته شدم پرونده هایی که این چند روز به دستمون میرسه خیلی پیچیده ست مطمئنم که اعضای آژانس هم خیلی خسته شدن..>بدون استراحت همش دارن به این پرونده ها رسیدگی میکنن...
ولی خب برای محافظت از مردم و شهر باید کار کنیم ما خیلی دوستشون داریم
ولی بازم خوبه ناشکری نکنم مافیای بندر توی این چند روزه درد سری درست نکرده اگه میکرد که همین جوری شم کارمون سخت تر میشد....
صدای یی از اون کوچه........
از گفته فاکوزاوا: یه صدایی از اون کوچه اومد چی شده یعنی ؟!!!---تا اتفاقی نیفتاده برم چک کنم.!.
از گفته راوی: اون کوچه به.......
ادامه رمان پارت بعد فالو و لایک کامنت یادت نره❤️😍
_『کپی حرام』_
از گفته راوی:شب بود، و داشت توخیابان ها راه میرفت.
فاکوزاوا با خودش گفت: باز اینکه خیلی خطرناکه ولی دیگه حوصله ندارم ،امروز خیلی کار داشتم ...به شدت خسته شدم پرونده هایی که این چند روز به دستمون میرسه خیلی پیچیده ست مطمئنم که اعضای آژانس هم خیلی خسته شدن..>بدون استراحت همش دارن به این پرونده ها رسیدگی میکنن...
ولی خب برای محافظت از مردم و شهر باید کار کنیم ما خیلی دوستشون داریم
ولی بازم خوبه ناشکری نکنم مافیای بندر توی این چند روزه درد سری درست نکرده اگه میکرد که همین جوری شم کارمون سخت تر میشد....
صدای یی از اون کوچه........
از گفته فاکوزاوا: یه صدایی از اون کوچه اومد چی شده یعنی ؟!!!---تا اتفاقی نیفتاده برم چک کنم.!.
از گفته راوی: اون کوچه به.......
ادامه رمان پارت بعد فالو و لایک کامنت یادت نره❤️😍
_『کپی حرام』_
۱.۱k
۱۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.