بازمانده
بازمانده
ادامه پارت ۱۵
اولین چیزی که دیدم، انسانها بود، شلوغی بود، شاد بودن بود....
یوری در سمتم رو باز کرد و کمک شد تا روی پا وایسام، مردم به استقبالمون اومدن، ولی از میان اونا سهمرد به بقيه که جلوتر از ما بود نزدیک شدن، جیمین نزدیکشون شد، منم با کمک یوری به سمتشون راه افتادم.
نونا خودش رو تو آغوش مرد که هیکلدرشت داشت و از نظر سن هم بزرگ دیده میشد جا داده بود، پسری که مینجی رو بغل کرده بود بهممون نزدیک شد، خوشخنده بود، و خوش قیافه، بلندتر از من بود، ولی هیکل نسبتا درشت داشت، موهای مشکی، چشمای تکپلک، و دماغ بلندی داشت، تو یکی از گوشهاش گوشواره صلیب آویزان بود و اون یکی گوشش خالی بود.
جلومون ایستاد و کمی سرش رو پایین کرد، ماهم متقابل سرمون رو خم کردیم البته نسبت به اون بیشتر.
_:خوش اومدین، من جانگ جیهوپم، سرپرست اردوگاه.
یوری:ممنون...من یوریم کیم یوری
جونگکوک:جئون جونگکوک..
جیهوپ:صبر کن تو زخمی شدی!
گوشه لباسم رو زد بالا، که زخمم جلو چشماش نمایان شد.
جونگکوک:چیزی نیست نونا پانسمان کرده الان خوبم.
_:حتما خستهاین!
جیهوپ کنار رفت و مرد که همراه نونا بود جلو اومد، دست برای آشنایی دراز کرد.
نامجون:خوشحالم که حالتون خوبه، من نامجون، رئیس این اردوگاهام.
دست دادم و گفتم:حال خوبمون رو ممنون شمایم، من جئون جونگکوکم.
یوری:کیم یوری، ممنون بابت کمکتون.
نامجون:خواهش میکنم این وظیفه ما بود، خوشحالم که میبینم تو این وضعیت بازهم حیات انسانها وجود دارد.
یونجی:نام، اونا باید استراحت کنن، بعدا صحبت کنین، و البته شوگا کجاست، پانسمان زخم جونگکوک باید عوض بشه.
جیهوپ:تموم شب رو داشت روی ویروس کار میکرد الان خوابه.
نامجون:من انجامش میدم، جونگکوک میتونی باهام به درمانگاه بیایی.
جونگکوک:اوه لازم به زحمت شما نیست، من حالم کاملا خوبه.
یونجی:میدونی اگه زخمت عفونت کنه چی میشه؟ میمیری.
خیلی رُک بود....
نامجون:یونجی اینجوری نگو، میترسونیش، جونگکوک من یه پزشکم و کارم چیه کمک به زخمیها، پس باید به حرفم گوش بدی و بزاری زخمت رو پانسمان کنم.
جونگکوک:ولی...
یوری:ولی نداریم چیزی که ایشون میگن رو گوش بده.
جونگکوک:باشه ولی واقعا لازم نیست واسه من به زحمت بیوفتین.
نامجون:جیهوپ کمکش کن، و جین تو ساختمان سوم، طبقه ۲ دو اتاق خالی داریم، به اونجا رهنماییشون کن.
جین:باشه، لطفا دنبالم بیاین.
یوری ویو
جیهوپ:من میبرمش شما میتونین با بقیه برین.
یوری:نمیخواین کمک بشم.
جیهوپ:نه مطمئنم خستهاین، برین استراحت کنین.
یوری:ممنون.
مینجی رو گرفتم و دنبال بقیه راه افتادم، اطرافمون خونههای نوساز و خونههای قدیمی بود...
غلط املایی بود معذرت 🤍💕
ادامه پارت ۱۵
اولین چیزی که دیدم، انسانها بود، شلوغی بود، شاد بودن بود....
یوری در سمتم رو باز کرد و کمک شد تا روی پا وایسام، مردم به استقبالمون اومدن، ولی از میان اونا سهمرد به بقيه که جلوتر از ما بود نزدیک شدن، جیمین نزدیکشون شد، منم با کمک یوری به سمتشون راه افتادم.
نونا خودش رو تو آغوش مرد که هیکلدرشت داشت و از نظر سن هم بزرگ دیده میشد جا داده بود، پسری که مینجی رو بغل کرده بود بهممون نزدیک شد، خوشخنده بود، و خوش قیافه، بلندتر از من بود، ولی هیکل نسبتا درشت داشت، موهای مشکی، چشمای تکپلک، و دماغ بلندی داشت، تو یکی از گوشهاش گوشواره صلیب آویزان بود و اون یکی گوشش خالی بود.
جلومون ایستاد و کمی سرش رو پایین کرد، ماهم متقابل سرمون رو خم کردیم البته نسبت به اون بیشتر.
_:خوش اومدین، من جانگ جیهوپم، سرپرست اردوگاه.
یوری:ممنون...من یوریم کیم یوری
جونگکوک:جئون جونگکوک..
جیهوپ:صبر کن تو زخمی شدی!
گوشه لباسم رو زد بالا، که زخمم جلو چشماش نمایان شد.
جونگکوک:چیزی نیست نونا پانسمان کرده الان خوبم.
_:حتما خستهاین!
جیهوپ کنار رفت و مرد که همراه نونا بود جلو اومد، دست برای آشنایی دراز کرد.
نامجون:خوشحالم که حالتون خوبه، من نامجون، رئیس این اردوگاهام.
دست دادم و گفتم:حال خوبمون رو ممنون شمایم، من جئون جونگکوکم.
یوری:کیم یوری، ممنون بابت کمکتون.
نامجون:خواهش میکنم این وظیفه ما بود، خوشحالم که میبینم تو این وضعیت بازهم حیات انسانها وجود دارد.
یونجی:نام، اونا باید استراحت کنن، بعدا صحبت کنین، و البته شوگا کجاست، پانسمان زخم جونگکوک باید عوض بشه.
جیهوپ:تموم شب رو داشت روی ویروس کار میکرد الان خوابه.
نامجون:من انجامش میدم، جونگکوک میتونی باهام به درمانگاه بیایی.
جونگکوک:اوه لازم به زحمت شما نیست، من حالم کاملا خوبه.
یونجی:میدونی اگه زخمت عفونت کنه چی میشه؟ میمیری.
خیلی رُک بود....
نامجون:یونجی اینجوری نگو، میترسونیش، جونگکوک من یه پزشکم و کارم چیه کمک به زخمیها، پس باید به حرفم گوش بدی و بزاری زخمت رو پانسمان کنم.
جونگکوک:ولی...
یوری:ولی نداریم چیزی که ایشون میگن رو گوش بده.
جونگکوک:باشه ولی واقعا لازم نیست واسه من به زحمت بیوفتین.
نامجون:جیهوپ کمکش کن، و جین تو ساختمان سوم، طبقه ۲ دو اتاق خالی داریم، به اونجا رهنماییشون کن.
جین:باشه، لطفا دنبالم بیاین.
یوری ویو
جیهوپ:من میبرمش شما میتونین با بقیه برین.
یوری:نمیخواین کمک بشم.
جیهوپ:نه مطمئنم خستهاین، برین استراحت کنین.
یوری:ممنون.
مینجی رو گرفتم و دنبال بقیه راه افتادم، اطرافمون خونههای نوساز و خونههای قدیمی بود...
غلط املایی بود معذرت 🤍💕
- ۶.۸k
- ۲۶ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط