ویو کوک
ویو کوک
دیشب موقعی که میخواستم برم رفتم پیشونی ا. ت رو بوسیدم بعد زدم بیرون
توی هواپیما هستم داشتم با خودم فکر میکردم
_اوفف پسر شاید کار درستی نباشه که منو اون رابطه داشته باشیم ولی خب عشقه کاریش نمیشه کرد ولی آقا بعدا میتونم با اون ازدواج کنم؟؟؟؟
معلوم نیست شاید نشد مریان فقط به من گفته بود عاشق میشی این که ازدواج میکنی باهاش رو نگفته بود. ولی اون باید تهش مال من شه با اینکه من اونقدری که عاشق مامانم عاشق کسی نیستم ولی ا. ت تونست اون همه محبتی که من به مریان داشتمو به خودش جذب کنه حتی بیشتر! اون یه ادم کاملا خاصی هستش!
با همین فکرا بودم که خدمه گفت
~رسیدید اقا
_ممنون اومدم پایین از هواپیما و با چیزی که دیدم سر جام خشک شدم اون طرف دور تر هواپیمای جوانک ایستاد و اون با هانا پیاده شد! اخه هانا اینجا چیکار میکنه نمیدونم چرا ته دلم شور میزد! ولی بیخیال شدم رفتم سمت هتل 5 ستاره لس انجلس
و اتاقی که رزرو کرده بودمو کلیدشو گرفتم
یکم استراحت کردم بعد اماده شدم برای کارام چون 2 ساعت دیگه جلسه داشتم
داشتم میرفتم بیرون که یک خدمه گفت
~اقا من نمیدونم درست هست که شمارو در جریان بزارم یا نه ولی گفتم به خدمتتون عرض کنم که یه اقایی گفتند که باجناقتون
هستند و کلید یدک اتاق شمارو میخان بهشون بدم؟ _اسمشون چی هست؟ ~جوانگ هیون
_با خودم فکر کردم که یه نقشه ای داره پس خواستم زود تر از اون نقششو به باد بدم گفتم _اره حتما عیبی نیست ~ممنون با اجازه
دیگه اماده شدمو رفتم سمت جلسه ای که داشتم
...... بعد از جلسه
_دیگه حدودا ساعت 12 شب میشد امروز این مدیر عامل شرکت گاردن دیر اومد و رید به همه برنامه هام
ویو هانا
°این کوک دیگه خیلییییی داشت دیر میکرد نمیدونم کجا مونده بعد تا بخابه هم خودش کلی
زنگ زدم جوانگ
°کوک چرا هنوز نیومده؟؟؟؟؟؟؟
√امورز سر جلسه مدیر عامل دیر اومد و تا الان هم تو جلسه بود
°خب تو مگه پیشش نبودی؟ √نه چون مدیر عامل دیر اومد منم دیه حوصلم نکشید اومدم ولی کوک و منشیش و مدیر عامل شرکت خودمونم اونجا موندن °اها اوکی ببین من دیگه میرم اماده شم
√باشه
دیگه رفتم اون لباس بازی که خریده بودمو پوشیدم و روش یه کت پوشیدم اول رفتم پیش پرسنل اونجا گفتم اتاق 324 (کوک )
هنوز شخص داخل ان نیومده؟
~عذر میخام ما نمیتونیم اطلاعات مهمانانمون رو در اختیار دیگران قرار دهیم
°اخه من خواهرشم حتی اطلاعاتشم میدونم جئون جونگ کوک هم هست اسمشون
~باشه میگم ولی مسولیتش با ما نیست
اتاق 324 نیم ساعت پیش اقای جئون امدند
°خیلی ممنون
رفتم سمت اتاقم کوتو در اوردم حالا که نیم ساعت گذشته از اومدنش یه نیم ساعت دیگه میرم سمت اتاقش
........ نیم ساعت بعد
کلید یدک رو برداشتم و رفتم سمت اتاق کلیدو انداختم و دیدم!
دیشب موقعی که میخواستم برم رفتم پیشونی ا. ت رو بوسیدم بعد زدم بیرون
توی هواپیما هستم داشتم با خودم فکر میکردم
_اوفف پسر شاید کار درستی نباشه که منو اون رابطه داشته باشیم ولی خب عشقه کاریش نمیشه کرد ولی آقا بعدا میتونم با اون ازدواج کنم؟؟؟؟
معلوم نیست شاید نشد مریان فقط به من گفته بود عاشق میشی این که ازدواج میکنی باهاش رو نگفته بود. ولی اون باید تهش مال من شه با اینکه من اونقدری که عاشق مامانم عاشق کسی نیستم ولی ا. ت تونست اون همه محبتی که من به مریان داشتمو به خودش جذب کنه حتی بیشتر! اون یه ادم کاملا خاصی هستش!
با همین فکرا بودم که خدمه گفت
~رسیدید اقا
_ممنون اومدم پایین از هواپیما و با چیزی که دیدم سر جام خشک شدم اون طرف دور تر هواپیمای جوانک ایستاد و اون با هانا پیاده شد! اخه هانا اینجا چیکار میکنه نمیدونم چرا ته دلم شور میزد! ولی بیخیال شدم رفتم سمت هتل 5 ستاره لس انجلس
و اتاقی که رزرو کرده بودمو کلیدشو گرفتم
یکم استراحت کردم بعد اماده شدم برای کارام چون 2 ساعت دیگه جلسه داشتم
داشتم میرفتم بیرون که یک خدمه گفت
~اقا من نمیدونم درست هست که شمارو در جریان بزارم یا نه ولی گفتم به خدمتتون عرض کنم که یه اقایی گفتند که باجناقتون
هستند و کلید یدک اتاق شمارو میخان بهشون بدم؟ _اسمشون چی هست؟ ~جوانگ هیون
_با خودم فکر کردم که یه نقشه ای داره پس خواستم زود تر از اون نقششو به باد بدم گفتم _اره حتما عیبی نیست ~ممنون با اجازه
دیگه اماده شدمو رفتم سمت جلسه ای که داشتم
...... بعد از جلسه
_دیگه حدودا ساعت 12 شب میشد امروز این مدیر عامل شرکت گاردن دیر اومد و رید به همه برنامه هام
ویو هانا
°این کوک دیگه خیلییییی داشت دیر میکرد نمیدونم کجا مونده بعد تا بخابه هم خودش کلی
زنگ زدم جوانگ
°کوک چرا هنوز نیومده؟؟؟؟؟؟؟
√امورز سر جلسه مدیر عامل دیر اومد و تا الان هم تو جلسه بود
°خب تو مگه پیشش نبودی؟ √نه چون مدیر عامل دیر اومد منم دیه حوصلم نکشید اومدم ولی کوک و منشیش و مدیر عامل شرکت خودمونم اونجا موندن °اها اوکی ببین من دیگه میرم اماده شم
√باشه
دیگه رفتم اون لباس بازی که خریده بودمو پوشیدم و روش یه کت پوشیدم اول رفتم پیش پرسنل اونجا گفتم اتاق 324 (کوک )
هنوز شخص داخل ان نیومده؟
~عذر میخام ما نمیتونیم اطلاعات مهمانانمون رو در اختیار دیگران قرار دهیم
°اخه من خواهرشم حتی اطلاعاتشم میدونم جئون جونگ کوک هم هست اسمشون
~باشه میگم ولی مسولیتش با ما نیست
اتاق 324 نیم ساعت پیش اقای جئون امدند
°خیلی ممنون
رفتم سمت اتاقم کوتو در اوردم حالا که نیم ساعت گذشته از اومدنش یه نیم ساعت دیگه میرم سمت اتاقش
........ نیم ساعت بعد
کلید یدک رو برداشتم و رفتم سمت اتاق کلیدو انداختم و دیدم!
۷.۶k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲