که دیدم کوک بیدار بود و روی صندلی نشسته بود!!!!
که دیدم کوک بیدار بود و روی صندلی نشسته بود!!!!
_های دارلینگ میدونم انتظارشو نداشتی ولی من از تو باهوش ترم!
°ت.. تو مگ.. مگه الان نباید خواب میبودی
_دیگه دیگه من از نقشت باخبر بودم
°چجوری؟ ( داد)نکنه اون جوانگ اومده چیزی گفته؟؟؟؟
_نچ خودم فهمیدم
فلش بک
موقعی که خدمه اومد بهم گفت کلیدو بدم بش یانه موقعی که رفت
منم رفتم تو اتاقم اماده شدم که برم سمت جلسه اول میخاستم برم سمت اتاق جوانگ ببینم یادش نرفته جلسرو که وسط راه چشمم به یه اتاق نیمه باز خورد که هانا و جوانگ داشتن توش حرف میزدم رفتم از کنار در حرفاشونو شنیدم
√خب اینم کلید میدونی که باید چیکار کنی
°هه داری به کی اینو میگی من همیشه اماده برا هرکاری!
√معلوم میشه بالاخره
°خب حالا من از کجا مطمئن شم اون خوابه شب؟
√من اونو از بچگیش میشناسم هر موقع میره رو تخت تا 5 دیقه بعد خوابه
°اوکی ولی شاید اصلا نخوابه دنبال کاراش باشه
√نچ نچ من قبل از اینکه اون بره تو جلسه به یکی سپردم که تو اب معدنیش قرص خستگی و خواب اور بریزه مه تا حدود پنج شیش ساعت بعد روش اثر کنه پس نگران نباش تا بره تو اتاقش میوفته از خستگی
°اوففف بابا تو کی هستی دیه افرین
√دیگه ما اینیم بیا یه بار نقش رو مرور کنیم
امشب موقعی که خوابه با اینکه لید یدک میری تو اتاقش لباساشو در میاری و خودتم کنارش میخوابی و عکسم میگیری و برای ا. ت میفرستی تا بعدا از کوک جدا شه و بهش برسی ! ولی زیر عکسه میخای وی بنویسی؟
°زیرش مینویسم من با کوک داشتم جرعت حقیقت بازی میکردم و تو یک جرعت بودی که باید کوک تورو انتخاب میکرد و همش یه جریان الکی بود و کوک منو دوست داره ن تو!
√افرین بهترین چیز همینه من دیگه میرم خدافظ °بابای
پایان فلش بک
°ت.. تو چجور تونستی _من هرچی رو بخوام میتونم بهش برسم و سر همین موضوع هم من اون اب معدنی رو نخوردم
حالا یه سوال! تو چرا میخاستی همچین کار رقت انگیزی رو انجام بدی(داد و عصبانیت)
°چون دوست دارم و چشم دیدن اینکه با ا. ت باشی رو ندارم ممممم
_زر نزن الکی تو از بچگیت فقط به ا. ت حسادت میکردی برای درس خونیش و با هوشیش و اینکه من اونو خیلی دوست داشتم و میخای برای این چیزا ازش انتقام بگیری اونم با عشق!
°خب خوبه که فهمیدی اره من میخاستم همین کارو کنم ولی بدون من اجازه..
میخاست ادامه حرفمو بزنم که با داد گفت
_همین الان با پرواز برمیگردی کره و دیگم دور و ور منو ا. ت نمی پلکی و الا به مامانت میگم! میدونی که اگه اون بفهمه از خانواده تردد میکنه برا همیشه( داد)و من مدرک هم دارم!
فلش بک به 2 ساعت پیش
زنک زدم به پرسنل و گفتم در عوض 5 میلیون دلار دوربین مخفی اتاق 256 ( اتاق هانا)برام فیلماشو میفرستی!
~چشم
پایان فلش بک
°باشه باشه من میرم ولی هیچی به مامانم .....
_های دارلینگ میدونم انتظارشو نداشتی ولی من از تو باهوش ترم!
°ت.. تو مگ.. مگه الان نباید خواب میبودی
_دیگه دیگه من از نقشت باخبر بودم
°چجوری؟ ( داد)نکنه اون جوانگ اومده چیزی گفته؟؟؟؟
_نچ خودم فهمیدم
فلش بک
موقعی که خدمه اومد بهم گفت کلیدو بدم بش یانه موقعی که رفت
منم رفتم تو اتاقم اماده شدم که برم سمت جلسه اول میخاستم برم سمت اتاق جوانگ ببینم یادش نرفته جلسرو که وسط راه چشمم به یه اتاق نیمه باز خورد که هانا و جوانگ داشتن توش حرف میزدم رفتم از کنار در حرفاشونو شنیدم
√خب اینم کلید میدونی که باید چیکار کنی
°هه داری به کی اینو میگی من همیشه اماده برا هرکاری!
√معلوم میشه بالاخره
°خب حالا من از کجا مطمئن شم اون خوابه شب؟
√من اونو از بچگیش میشناسم هر موقع میره رو تخت تا 5 دیقه بعد خوابه
°اوکی ولی شاید اصلا نخوابه دنبال کاراش باشه
√نچ نچ من قبل از اینکه اون بره تو جلسه به یکی سپردم که تو اب معدنیش قرص خستگی و خواب اور بریزه مه تا حدود پنج شیش ساعت بعد روش اثر کنه پس نگران نباش تا بره تو اتاقش میوفته از خستگی
°اوففف بابا تو کی هستی دیه افرین
√دیگه ما اینیم بیا یه بار نقش رو مرور کنیم
امشب موقعی که خوابه با اینکه لید یدک میری تو اتاقش لباساشو در میاری و خودتم کنارش میخوابی و عکسم میگیری و برای ا. ت میفرستی تا بعدا از کوک جدا شه و بهش برسی ! ولی زیر عکسه میخای وی بنویسی؟
°زیرش مینویسم من با کوک داشتم جرعت حقیقت بازی میکردم و تو یک جرعت بودی که باید کوک تورو انتخاب میکرد و همش یه جریان الکی بود و کوک منو دوست داره ن تو!
√افرین بهترین چیز همینه من دیگه میرم خدافظ °بابای
پایان فلش بک
°ت.. تو چجور تونستی _من هرچی رو بخوام میتونم بهش برسم و سر همین موضوع هم من اون اب معدنی رو نخوردم
حالا یه سوال! تو چرا میخاستی همچین کار رقت انگیزی رو انجام بدی(داد و عصبانیت)
°چون دوست دارم و چشم دیدن اینکه با ا. ت باشی رو ندارم ممممم
_زر نزن الکی تو از بچگیت فقط به ا. ت حسادت میکردی برای درس خونیش و با هوشیش و اینکه من اونو خیلی دوست داشتم و میخای برای این چیزا ازش انتقام بگیری اونم با عشق!
°خب خوبه که فهمیدی اره من میخاستم همین کارو کنم ولی بدون من اجازه..
میخاست ادامه حرفمو بزنم که با داد گفت
_همین الان با پرواز برمیگردی کره و دیگم دور و ور منو ا. ت نمی پلکی و الا به مامانت میگم! میدونی که اگه اون بفهمه از خانواده تردد میکنه برا همیشه( داد)و من مدرک هم دارم!
فلش بک به 2 ساعت پیش
زنک زدم به پرسنل و گفتم در عوض 5 میلیون دلار دوربین مخفی اتاق 256 ( اتاق هانا)برام فیلماشو میفرستی!
~چشم
پایان فلش بک
°باشه باشه من میرم ولی هیچی به مامانم .....
۸.۹k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲