یک فکری زد به سرم! میتونم از داداشی( جکستون)کمک بگیرم اون
یک فکری زد به سرم! میتونم از داداشی( جکستون)کمک بگیرم اون کلا عاشق ا. ت بود ولی به خاطر بدن رو فرمش و س. ک. سی بودنش گوشیمو برداشتم زنگ زدم بش
°سلام داداشی
©سلام عزیزم جانم!
°میشه کمکم کنی توی جریان ا. ت
©معلومه که میشه بگو چی شده °ا.ت عاشق کوکه و کوکه همین طور ©چی میگی تو بابا بزرگ اون موقع گفت که دلیل نمیشه که باهاش باشم °اره گف ولی الکی برای اینکه مارو بپیچونه تا بعدا بکن بفهمون ©از کجا میدونی؟ (تمام جریانایی که اون شب و فردا صبحش شنیده بود رو کف)©که این طور بوده! °اره ، و من امروز رفتم پیش جوانک برای اینکه ازش کمک بگیرم ©چی گفت؟؟؟؟؟؟ °گفت یه هم دست برای خودت جور که تا ا. ت رو خراب جلوی کوک نشون بدیم ©و تو هم منو انتخاب کردی؟ °اره
©اوکی ولی تهش چی به من میرسه؟ °معلونه دیگه میتونی به ا. ت برسی هر شب صفا سیتی 😂 ©هر هر هر مردم از خنده
باشه کمکت میکنم بزار فکر کنم باید چجوری یه کاری کنیم تا شب که از سر کار برگشتم ایده بت میدم °باشه ممنون داداشیمممم ©خاهش
ویو جکستون
همش داشتم فکر میکردم باید چیکار بکنم که ا. ت رو خراب نشون بدم از یه طرفم میتونم کوک رو خراب نشون بدم ولی بهتره که کوک رو خراب نشون بدم تا ا. ت سمتم جذب شه ولی چجوری کوک رو خراب جلوه بدم که یه فکر خیلی خوب رسید به مغذم!!!!!
ویو کوک
دو روزی میشه کارام داره شدت میگیره وقت ندارم پیش ا. ت باشم و باید یک هفته برم سفر کاری و امشب راجبش باهاش صحبت میکنم
....... پرش زمانی به شب
+توی اتاق بودم و داشتم با انیتا دوست صمیمیم چت میکردم که کوک اومد تو
سلام عشقم
_سلام زندکیم باید یه چیزی رو بگم
+جانم! _ من باید یک هفته برم سفر کاری خواستم خدافظی کنم تا هفته بعد امشب پرواز دارم وقت نکردم بهت بگم
+🥺🥺دلم برات خیلی تنگ میشه(گریه)
_میاد و بغلش میکنه عزیزم فقط یک هفتس قول میدم هر روز تماس تصویری بزنم بهت که دل تنگم نشی خوبه؟
+اره _حالا هم بگیر بخواب +باشه خدافظ و گونشو بوسید و رفت خوابید کوک هم رفت
ویو جکستون
از اینکه کوک داره میره سفر کاری سو استفاده کردم برا نقشم و رفتم پیش هانا و گفتم
©بایدر موقعی که میره.......
°سلام داداشی
©سلام عزیزم جانم!
°میشه کمکم کنی توی جریان ا. ت
©معلومه که میشه بگو چی شده °ا.ت عاشق کوکه و کوکه همین طور ©چی میگی تو بابا بزرگ اون موقع گفت که دلیل نمیشه که باهاش باشم °اره گف ولی الکی برای اینکه مارو بپیچونه تا بعدا بکن بفهمون ©از کجا میدونی؟ (تمام جریانایی که اون شب و فردا صبحش شنیده بود رو کف)©که این طور بوده! °اره ، و من امروز رفتم پیش جوانک برای اینکه ازش کمک بگیرم ©چی گفت؟؟؟؟؟؟ °گفت یه هم دست برای خودت جور که تا ا. ت رو خراب جلوی کوک نشون بدیم ©و تو هم منو انتخاب کردی؟ °اره
©اوکی ولی تهش چی به من میرسه؟ °معلونه دیگه میتونی به ا. ت برسی هر شب صفا سیتی 😂 ©هر هر هر مردم از خنده
باشه کمکت میکنم بزار فکر کنم باید چجوری یه کاری کنیم تا شب که از سر کار برگشتم ایده بت میدم °باشه ممنون داداشیمممم ©خاهش
ویو جکستون
همش داشتم فکر میکردم باید چیکار بکنم که ا. ت رو خراب نشون بدم از یه طرفم میتونم کوک رو خراب نشون بدم ولی بهتره که کوک رو خراب نشون بدم تا ا. ت سمتم جذب شه ولی چجوری کوک رو خراب جلوه بدم که یه فکر خیلی خوب رسید به مغذم!!!!!
ویو کوک
دو روزی میشه کارام داره شدت میگیره وقت ندارم پیش ا. ت باشم و باید یک هفته برم سفر کاری و امشب راجبش باهاش صحبت میکنم
....... پرش زمانی به شب
+توی اتاق بودم و داشتم با انیتا دوست صمیمیم چت میکردم که کوک اومد تو
سلام عشقم
_سلام زندکیم باید یه چیزی رو بگم
+جانم! _ من باید یک هفته برم سفر کاری خواستم خدافظی کنم تا هفته بعد امشب پرواز دارم وقت نکردم بهت بگم
+🥺🥺دلم برات خیلی تنگ میشه(گریه)
_میاد و بغلش میکنه عزیزم فقط یک هفتس قول میدم هر روز تماس تصویری بزنم بهت که دل تنگم نشی خوبه؟
+اره _حالا هم بگیر بخواب +باشه خدافظ و گونشو بوسید و رفت خوابید کوک هم رفت
ویو جکستون
از اینکه کوک داره میره سفر کاری سو استفاده کردم برا نقشم و رفتم پیش هانا و گفتم
©بایدر موقعی که میره.......
۸.۴k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲