ارسلان : دستمرو بردم سمت شقایق ولی زدم تو صندلی ماشین
ارسلان : دستمرو بردم سمت شقایق ولی زدم تو صندلی ماشین
متین : ارسلان دست رو شقایق بلند کرده بود که سری در ماشین رو باز کردم و ارسلان رو کشیدم بیرون
شقایق : متین بردم اونور
.....
متین : چی شد
شقایق : همه چی رو به ارسلان گفتم
متین : چی رووووو
شقایق : که رابطمون فیک من نمیزارم اون کلفت بیشتر از این به ارسلان نزدیک بشه
متین : شقایق من دوست دارم چرا نمیخوای این رو درک کنی
شقایق : ولی من دوست ندارم من ارسلان رو دوست دارم
.....
ارسلان: رفتم تو ماشینی که دیانا بود و برگشتیم خونه
....
(تو راه)
ارسلان : دیانا حالت خوبه
دیانا : آره ولی خیلی سردمه
ارسلان : بخاری رو بیشتر کردم و رسیدیم خونه
.......
دیانا : خیلی سردم بود لباسام رو عوض کردم پتو کشیدم دورم و رفتم رو کاناپه جفت ارسلان نشستم
.....
متین : ارسلان دست رو شقایق بلند کرده بود که سری در ماشین رو باز کردم و ارسلان رو کشیدم بیرون
شقایق : متین بردم اونور
.....
متین : چی شد
شقایق : همه چی رو به ارسلان گفتم
متین : چی رووووو
شقایق : که رابطمون فیک من نمیزارم اون کلفت بیشتر از این به ارسلان نزدیک بشه
متین : شقایق من دوست دارم چرا نمیخوای این رو درک کنی
شقایق : ولی من دوست ندارم من ارسلان رو دوست دارم
.....
ارسلان: رفتم تو ماشینی که دیانا بود و برگشتیم خونه
....
(تو راه)
ارسلان : دیانا حالت خوبه
دیانا : آره ولی خیلی سردمه
ارسلان : بخاری رو بیشتر کردم و رسیدیم خونه
.......
دیانا : خیلی سردم بود لباسام رو عوض کردم پتو کشیدم دورم و رفتم رو کاناپه جفت ارسلان نشستم
.....
۶.۱k
۱۶ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.