استاد تاریخ فا*کی ( part 28 )
📚🖤 استاد تاریخ فا*کی 🖤📚
📚🖤 پارت 28 🖤📚
📚🖤 ادامه 🖤📚 :
🕳 از زبان سونگ 🕳 :
ا.ت دخترِ خوشگلیه نظرمو جلب کرده دیگه باید خب بدستش بیارم بخاطر خانوم از ایتالیا اومدم همشم بخاطر یه عکسی که پست کرده از خودش تازه مطمئنم نبودم خودش بود چقدر خلم اخه باید مضوری میومدم میدیم که بله خودش بود اما خب ارزششو داره
اهههه از شاگردای این کلاس بدم میاد خیلی بد چشمن تعجب داره جینا بخاطر اومدن به این دانشگاه با خانواده قطع ارتباط کرده ، اینجا خیلی حوصله سربره مخصوصا این دبیر تاریخشون
از دانشگاه اومدم بیرون بدون توجه به مدیر دانشگاه به یکی از دوستام که تو کره داشتم زنگ زدیم که بیاد دنبالمو بعد از 2 ساعت رسید و سوار شدمو رفتیم به یه کافه که یکم باهم حرف بزنیم
🤎 از زبان جون 🤎 :
یه قهوه برای خودم درست کردمو روی مبل دفترم لم دادم هوم ا.ت خانوم فقط منتظرم یه فرصت گیرم بندازی که ازش استفاده کنم خوشگله
..............................
📚🖤 چند ساعت بعد 🖤📚
هوففففف خسته شدم این کلاس هم تموم شد.
کت و کیفمو برداشتم و از دانشگاه زدم بیرون و سوار ماشینم شدمو رفتم خونه.
رسیدمو کت و کیفمو گذاشتمو رفتم یه دوش چند مینی گرفتم ، لباسامو پوشیدمو رفتم رو مبل لم دادم . مدارکای شرکت ∞SM رو گرفتم تا چکشون کنم ، من یکی از بزرگترین سهام دارای شرکت ادکلن ∞SM معروف هستم البته کشی هویت واقعیمو نمیدونه ، بعد از ظهر هم یه قرار با یکی از سهام دارای همین شرکت برای خریداریه سهامش دارم. شروع کردم به مطالعهی طولانیه فرم خرید و فروش سهام.
☁ از زبان ا.ت ☁ :
ادامه دارد...
حمایت فراموش نشه 🥺👋🏻🍧
"کیوی خشن 🥝🔪
📚🖤 استاد تاریخ فا*کی 🖤📚
📚🖤 پارت 28 🖤📚
📚🖤 ادامه 🖤📚 :
🕳 از زبان سونگ 🕳 :
ا.ت دخترِ خوشگلیه نظرمو جلب کرده دیگه باید خب بدستش بیارم بخاطر خانوم از ایتالیا اومدم همشم بخاطر یه عکسی که پست کرده از خودش تازه مطمئنم نبودم خودش بود چقدر خلم اخه باید مضوری میومدم میدیم که بله خودش بود اما خب ارزششو داره
اهههه از شاگردای این کلاس بدم میاد خیلی بد چشمن تعجب داره جینا بخاطر اومدن به این دانشگاه با خانواده قطع ارتباط کرده ، اینجا خیلی حوصله سربره مخصوصا این دبیر تاریخشون
از دانشگاه اومدم بیرون بدون توجه به مدیر دانشگاه به یکی از دوستام که تو کره داشتم زنگ زدیم که بیاد دنبالمو بعد از 2 ساعت رسید و سوار شدمو رفتیم به یه کافه که یکم باهم حرف بزنیم
🤎 از زبان جون 🤎 :
یه قهوه برای خودم درست کردمو روی مبل دفترم لم دادم هوم ا.ت خانوم فقط منتظرم یه فرصت گیرم بندازی که ازش استفاده کنم خوشگله
..............................
📚🖤 چند ساعت بعد 🖤📚
هوففففف خسته شدم این کلاس هم تموم شد.
کت و کیفمو برداشتم و از دانشگاه زدم بیرون و سوار ماشینم شدمو رفتم خونه.
رسیدمو کت و کیفمو گذاشتمو رفتم یه دوش چند مینی گرفتم ، لباسامو پوشیدمو رفتم رو مبل لم دادم . مدارکای شرکت ∞SM رو گرفتم تا چکشون کنم ، من یکی از بزرگترین سهام دارای شرکت ادکلن ∞SM معروف هستم البته کشی هویت واقعیمو نمیدونه ، بعد از ظهر هم یه قرار با یکی از سهام دارای همین شرکت برای خریداریه سهامش دارم. شروع کردم به مطالعهی طولانیه فرم خرید و فروش سهام.
☁ از زبان ا.ت ☁ :
ادامه دارد...
حمایت فراموش نشه 🥺👋🏻🍧
"کیوی خشن 🥝🔪
۱۵.۳k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.