Part

#Part7
هانول
سینیشو برداشتمورفتم تواتاقش خدایا دوباره نه بازم کثافط لباس نداشت رفتم سینیوگذاشتم رویه میزوچشماموبستموپتوروکشیدم روش تابتونم راحت تربیدارش کنمونبینمش تامیخواستم صداش کنم پتوروباپاش کنارزددوباره بابدبختی کشیدم روش دوباره کنارزدهوفف اینجوریم نمیشه دستموگذاشتم روچشماموصداش میزدم ولی جواب نمیدادامدم به بالشتش دست بزنم که بیدارش کنم که نمیدونم دستم به چی خورد چشماموبازکردم که دیدم نشسته بهم باچشمایی که بزروزبازه نگامیکنه وازشانس گوهم دستم رویه چیزش بود سریع دستموبرداشتم که گفت:داشتی حال میکردی ادامه بده+هییی کی بیدارشدین_میخوای دوباره بخوابم ادامه بدی +نخیرمن فقط میخواستم بیدارتون کنم_اره ولی دفعه دیگه اینجوری بیدارم کنی بهت قول نمیدم کاری دستت ندم توکه همه بدنمودیدزدی دیگه چشم بستنت چیه+کی من کِی_دیروزوامروز +عجب _نترس شجاع باش دوست داری لمسم کنی فقط بم بگو بقیشوخودم کمکت میکنم+نخیراینطورنیست گفتم که اتفاقی شدشمایهونشستین بعدمنم ندیدم دستم خوردبهتون_باشه نمیخوادتوضیح بدی میدونم+هاا‌پس چرا_داشتم اذیتت میکردم جدی نگیرقبولت دارم اینجوری نیستی مغزم هنگ کردیه لحظه چیشد یهو+اها بله ممنون_وانم اب کن تاببینم با این باید چیکارکنم بعدمیتونی بری منظورشوفهمیدمو خجالت کشیدم+چشم_یه لحظه یه لحظه الان خجالت کشیدی لبموگزیدموچیزی نگفتم بلندشدروبه روم وایسادبادستش چونمو گرفت اوردبالاکه بهش نگاکنم_داشتم شوخی میکردم نیازنیست خجالت بکشی تقصیرخودم بودکه بی سروصدانشستم حالا میتونی بری باقیافه بهت زده رفتم داخل حمومووانوپره اب کردم+نکنه نقشه ای توسرشه اره حتما وگرنه این حجم ازتغییرمنطقی نیست پس منم باید دست به کاربشم وانواب کردمومیخواستم برم که گفت:یکم منتظربمون تابیام+ولی شماکه گفتین_الان نظرم عوض شدصبرکن تابیام+ن اصلا عوض نشده مرتیکه برم تووان خفش کنم کثافط بعدیه ربع ازحموم امدبیرون یه حوله تن پوش سفید پوشیده بودو باهاش موهاشو خشک میکردتا دیدمش یه لحظه خشکم زدچقد جذاب شده بود پدرسک این همه خشگلیو از کجا اوردی حق هرچی پسرروتو خوردی یهو به خودم امدم سرموتکون دادم این کجاش خشگله مرتیکه سگ اخلاق بااون قیافه نخراشیدش اصلا حواسم نبود که بهش زل زدمو همینجور دلرم کسشر میگم اونم همینجور وایساده بود زل زده بود به من که ببینه کی اخر از رومیرم منم پرو تراز خودش همینجور زل زده بودم بهش که گفت_چیه محوزیباییم شدی بپا غرقم نشی گربه وحشی+هه اعتمادبه نفس تورو اگه خار داشت روزی سه بار هلو میداد_حواست هست باز داری بامن چطور حرف میزنی خیلی خودمونی شدی من اربابتم فهمیدی، اخخخ باز گند زدم تونست برینه بهم لبخندی زدمو گفتم....
دیدگاه ها (۰)

#part6شبتاشب داخل شرکت کارداشتیموحتی برایه ناهارنیومدیم خونه...

#Part5هانولرفتم داخل اتاقش چون میدونستم الان خوابه سینیروگذا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط