لب بر لبت

لب بر لبت
چنان به درخت بچسبانم
به دلتنگی
که درخت شوی
که رفتن اگر بخواهی
نتوانی...
که بمانی.....


#علیرضا_روشن
دیدگاه ها (۵)

#شهریار

گرم است بازار پوشاک زمستانی در شهر گویی قحط آغوش است..#احسان...

جان به فدای عاشقان خوش هوسی ست عاشقی....

نفسم باش مرا چون تو کسی نیست عزیزشهر خالی ست مرا همنفسی نیست...

وقتی آدم ها از چشم چراغ را می دزدند؛ از عشق نگاه را واز کوچه...

بغلم کن که هوا سوزِ فراوان داردبدن یخ زده ام حالِ پریشان دار...

پل اعتمادیه سبد خوراکی همیشه در آشپرخونه اداره وجود داشت. اگ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط